کتاب|

عمومی|

داستان

درباره‌ی کتاب آلگرو ترانه زندگیانتشارات برج منتشر کرد:«پس حالا، ساعتی قبل از عزیمتم، برای سومین بار در این سه روز، باز جلوی آن گور کنار کلیسای سنت جان ایستاده ام؛ جایی که یوهان سباستین باخ آرمیده؛ در شش قدمی جنوب ساختمان. تقریبا چهل سال قبل بود که او برای آخرین بار نور را دید. نور را دید و گم کرد، دو بار نابینا شد و بعد... و بعد... بعد چه شد؟ »سال 1789 است. موتزارت جوان از سر احترام و کنجکاوی بر مزار یوهان سباستین باخ حاضر شده. آنجاست که یک دیدار غیرمنتظره پای او را به ماجرایی باز می کند، معمای قتل اهنگ ساز کبیر به دست پزشک معالجش... معمای قتل موتزارت جوان را رها نمی کند. او راوی داستانی است که برای گشودن گره آن، سنگینی سایه ی پسر باخ کبیر و البته پسر پزشک متهم به قتل را تحمل می کند و در جست وجوی سرنخ هایی از راز قتل باخ در هزارتویی از موسیقی و شرارت گم می شود؛ همراه با آهنگسازان نابغه از سالن های موسیقی و نجیب خانه ها سر در می آورد و با شارلاتان ها و نجیب زادگان دم خور می شود و به جهان زیرین مملو از عیش و عشرت فرو می رود. آریل دورفمن یک داستان جنایی موسیقایی را از دل تاریخ بیرون کشیده و تصویری عمیقا قابل درک از آن روزگار ساخته است.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
1 سال پیش
3بهخوان
{به نام خدا} آلگرو در ایتالیایی به معنای شاد ، سرزنده و با تحرک است و از طرفی واحد زمان در موسیقی ست : تند ، سریع ، زنده. آلگرو 2015 در جهان منتشر شد و در2022 به فارسی ترجمه شد. داستان در نیمه دوم قرن هجدهم می گذرد ، زمانی که موتزارت با معمای مرگ یوهان سباستین باخ در شانزده سال قبل مواجه می شود. نوشته پشت جلد به ما می گوید آلگرو اثری جنایی- موسیقیایی ست ، اما من می گویم آلگرو اثری منحصراً موسیقیایی ست ، چرا که آن یک ذره جنایتی هم که وارد داستان می کند برای رساندن پیام مدنظر خودش است و آن پیام ، اهمیت موسیقی ست. در آثاری که پیش از این از دورفمن خوانده بودم ، تعلیق ، جذابیت و کشش بسیار پررنگ بود . مثلاً اعتماد را در یک شب تمام کردم. اما در آلگرو نویسنده اهمیتی به جذابیت داستانش نمی دهد و وجه جنایی اثر برایش مهم نیست و این بیان کننده مفهوم اثر است. او ، یک معمای جنایی را از همان ابتدا مطرح می کند اما زیاد به آن توجه نمی کند و تا آخر هم آن را حل نشده رها می کند. انگار می خواهد بگوید اصلا مهم نیست که معما حل شود یا نشود ، حقیقت اصلی را کسی نمی داند و «زندگی ترانه است» نمی دانم اهمیتی که دورفمن در این اثر برای موسیقی قائل می شود ، برای نفس موسیقی و ترانه است یا برای موسیقی به مثابه ی لذت بردن از زندگی و حالت جذبه ای خاص که در "زندگی در لحظه" نهفته است . وجه تسمیه ی رمان هم شاید همین باشد : زندگی مثل آلگرو: شاد ، سرزنده و سریع. اصطلاحات موسیقیایی فراوان داستان در فضا سازی و شخصیت پردازی کاربرد زیادی دارند زیرا شخصیت های داستان اکثراً موزیسین و خواننده ی موسیقی کلاسیک اند. انتظاری که از این کتاب به عنوان یک اثر جنایی داشتم ( که برآورده نشد) و همچنین زیاده گویی های نویسنده در برخی صحنه ها باعث شد این کتاب از من امتیاز 3 از 5 بگیرد.
کتاب های دیگر آریل دورفمنمشاهده همه