اسفار کاتبان را نخواندم بلکه بر من خوانده شد آنچنان که تا به خود آمدم خود را پای برگه ی آخر دیدم درحالی که چشمانم از حدقه بیرون زده بودند و هضم اینچنین توانایی و ایجاد هارمونی کلمات در رمان فارسی برایشان ناممکن جلوه مینمود. نه یک بار که باید چندین بار خواندش.
2 سال پیش
رمانی با قصه و زبانی چند لایه که یکی از لایههای آن آشنایی پسری به نام سعید با دختری یهودی به نام اقلیما و عشق این دو به یکدیگر است. نقد نظم نمادین که در تقابل با عشق قرار میگیرد یکی از لایههای دیگر این رمان است.
ماهنامهی شهر کتاب، شمارهی هشتم، سال ۱۳۹۴.
4 ماه پیش
4.5بهخوان
پرسیدم ((حتما نمی خواهی سرنوشت دختر دایی ات را داشته باشی.))
خندید و گفت:((چراکه نه؛اگر آدم عاشق باشد چرا که نه؟))
گفتم:((فقط باید عاشق باشی!))
گفت:((عشق همه چیز است.اما عشق هم به صورت مجرد به وجود نمی آید.))
هوشیاری به تن های خاکی ما قداست می بخشد؛
1 سال پیش
4بهخوان
این رمان را میتوان یکی از آثار برجسته ادبیات معاصر دانست. همه چیزش خوب است