دربارهی کتاب جادوگر شهر ازکتاب حاضر، داستانی کهن است که با زبانی ساده و روان نگاشته شده است. در این داستان دختر یتیمی به اسم «دوروثی» با عمو و زن عمویش زندگی می کرد. کلبه آن ها در میان یک چمنزار بزرگ و قشنگ بود. «دوروثی» هر روز، از صبح تا شب با سگ کوچولویش، «توتو» بازی می کرد. یک روز گردباد تندی از پشت تپه وزید و به سمت کلبه آن ها می آمد.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه