کتاب|

عمومی|

داستان|

آمریکا

درباره‌ی کتاب دعوت به مراسم گردن‌زنیانتشارات قطره منتشر کرد: «دعوت به مراسم گردن‏زنی» روایت ابتذال سازمان‌یافته‌ای است که هدف غایی‌اش سلب هویت از انسان کنونی در کشورهای خودکامه است. از این رمان استقبال بی‌سابقه‏ای صورت گرفته است.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 ماه پیش
3بهخوان
سینسیناتوس، شخصیت اصلی کتاب، مردیست که به جرم شفاف نبودن به زندان افتاده و در انتظار اجرای حکم اعدامش نشسته. کسی از اون خوشش نمیاد و هر کسی در زندان به نحوی آزارش میده، یکی با جلب اعتمادش و خیانت بعدش، یکی با تمسخر و توهین بهش، یکی با بی توجهی، یکی با توجه مبالغه آمیز، هرکس یک جور. سینسیناتوس از زندانبانانش تنها دو چیز میخواد؛ اول دیدن همسرش حتی با اینکه میدونه هیچوقت به سینسیناتوس اهمیت نداده و دوم اعلام زمان اعدامش. و اونها سینسیناتوس رو با نرسیدن به جواب این دو خواسته آزار میدن. ما سینسیناتوس رو از دو زاویه مختلف میبینیم؛ یکی اونی که توی زندانه و به انتظار زده شدن گردنش نشسته و یکی هم شاید توی ذهنش(یا شاید در دنیایی آزاد) که میتونه به هر جا بخواد سفر کنه، هر کس رو بخواد ببینه و هر کار که بخواد انجام بده، بدون اینکه لازم باشه به کسی پاسخ بده یا به خاطر خودش بودن محکوم بشه. توی کل این داستان درگیری ذهنی سینسیناتوس برای کنار اومدن با زندانی شدن روحش در یک سلول رو شاهد هستیم. عذابی که درگیرشه باعث میشه نتونه هیچ کاری رو درست و متمرکز انجام بده، چرا که این فکر که قراره کارش ناتموم رها بشه تنهاش نمیذاره. چیزی که برای مایی که توی یک سلول منتظر اعداممون ننشستیم هم میتونه صدق کنه. این کتاب درباره مردیه که با بقیه مردم تفاوت داره و همینطور درباره مردمی که این تفاوت رو تاب نمیارن و چنین فردی رو به مجازات و مرگ محکوم میکنن. ما دقیق نمیفهمیم شفاف نبودن یعنی چی اما حدس هایی میتونیم بزنیم. فکر میکنم جناب ناباکف از عمد معنی مشخصی براش در نظر نگرفتن، که بتونیم برداشت خودمون رو آزادانه داشته باشیم. این کتاب پر از نماد و استعاره هست و همخوانی کتاب باعث شد خیلی از اونا رو متوجه بشم و یاد بگیرم. کتاب پیشنهادیه اگر ژانر سورئال رو میپسندید، به جستجوی انسان درباره معنای زندگیش علاقه‌مند هستید، به تفاوت‌های آدمی احترام میگذارید، از توصیف زیاد فضا و طبیعت لذت میبرید، از غرق شدن در افکار شخصیت اصلی لذت میبرید، با فصلهایی پشت سر هم که اتفاق خاصی در اونها نمیفته و فقط افکار ذهنی شخصیت رو بیان میکنه کنار میاید و با پایان باز مشکلی ندارید. ممنونم که با همخوانی کتاب، باعث رقم خوردن یک تجربه لذتبخش و ماندگار شدید ♡
11 ماه پیش
3.5بهخوان
این رمان ایده ای شبیه به محاکمه کافکا داره اما هر چی جلوتر میره شباهتش به قصر کافکا بیشتر میشه.
7 ماه پیش
3بهخوان
کتابی که مثل کتاب های هم کف اش، تمومش نکردم. نه صرفا بخاطر روسی بودنش-که البته موثر بود»))- بلکه بخاطر فضاش و حس و حالش. و این خوب بودنش که می تونست همه ی اون گیجی و سردی . سرددرگمی و حالِ بد رو خیلی منتقل کنه به آدم، و حسته ش کنه... شاید اگه یه وقت سرخلوت تری می خوندم جذب می شدم که از نصف و خورده ای برم جلوتر و تمومش کنم. شاید! "به نظر می رسد که من در آستانه مچاله کردن و پاره پاره کردن همه چیز هستم. به خاطر یک اشتباه در اینجا هستم-نه، بالاخص، در این زندان- بلکه در این دنیای سراپا راه راه وحشتناک؛ دنیایی که تنها نمونه ای بد از ...استادکاری غیرحرفه ای نمی نماید، بلکه در واقع فاجعه است، وحشت است، دیوانگی است، اشتباه است"
کتاب های دیگر ولادیمیر ناباکوفمشاهده همه