دربارهی کتاب ابی ابله: برای پیش دبستانی ها و سال های اول و دوماَبی همیشه کارهای احمقانه ای می کرد. یک روز صبح از خواب بیدار شد. می خواست آماده ی رفتن به مدرسه شود. جوراب هایش را کرد به دست هایش. شلوارش را کشید روی سرش. یک پایش را کرد توی چکمه ی پلاستیکی، آن یکی را کرد توی کفش غواصی.مادرش او را دید و گفت: «با این سرووضع، به مدرسه راهت نمی دهند.»و او را مجبور کرد که لباس هایش را عوض کند.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه