همیشه شوهر، داستان مردی است که در جریان یک درگیری حقوقی مدتی در سنت پترزبورگ اقامت دارد و آشنایی قدیمی را ملاقات میکند که به تازگی همسرش را از دست داده است؛ همسری که از قضا مدتها رابطهای پنهانی با راوی داستان داشته و راوی تازه حالا قرار است با عمق و تبعات این رابطه رویارو شود.
همین پیرنگ آغازین به خودی خود گویای جذابیت داستان هست.
«همیشه شوهر» نیز همچون دیگر آثار داستایفسکی به پیچیدگیهای ذهن آدمی میپردازد و این پیچیدگیها را نه فقط در بازگویی افکار، که در رفتار و وجنات آنها در معرض دید خواننده میگذارد.
داستایفسکی اغلب در مقایسه با افکار و درگیریهای درونی و پیچیدگیهای آدمی، توجه چندانی به فضاسازی و جهانپردازی (بر خلاف مثلا چخوف) و گاه حتی خود ماجرا (برخلاف مثلا تولستوی) ندارد اما این داستان که در دوران پختگی نویسنده نیز نوشته شده اتفاقا چه از نظر ماجرا و چه از نظر جهانپردازی به راستی قابل توجه است و نهایتا داستانی جذاب و پرکشش، زنده و تاثیرگذار و البته درگیرکننده و پیچیده پیش روی مخاطب میگذارد.
به همین دلایل است که اگرچه «همیشه شوهر» از جمله آثار کمترشناختهشدهی داستایفسکی است اما چه از نظر سبک و چه ساختار، و چه شخصیتپردازی و چه پیشبرد داستان، به راستی از استادانهترین آنها نیز هست و خواننده را به جهانی دلچسب و جذاب و به یاد ماندنی هم میبرد. صد حیف که نسخهی فارسی آن به هیچ رو خوشخوان نیست و نه تنها ویراستی نو که ترجمهای نو نیاز دارد.
3 سال پیش
5بهخوان
امروز حس مصیبت زدگی و حقارت پاول پاولویچ، دُمل چرکی و متورم بر تن زندگی، و آگاهی و ملالِ ولچانینف از این امر، در من است. دو نیروی شر که مدام از هم پیشی میگیرند، در من زاده می شوند و از درون می جوندم. هزار باره با آثار داستایفسکی خود را گم کرده و باز می یابم. اگر میخواهید حس خلأ و هیچ بودگی را در این هیاهو زیست کنید، همیشه شوهر/ شوهرباشی را بخوانید. کلاً داستایفسکی بخوانید. :)
10 ماه پیش
3بهخوان
زنهایی وجود دارند که «به نظر میآید برای بیوفا بودن زاییده شدهاند» و این بیوفایی درست بعد از اینکه شوهر کردند شروع میشود. شوهر اولین عشق این نوع زنان محسوب میشود اما کافی نیست. در مقابل این زنان مردانی هستند که باید نقش اولین عشق، شوهر را بازی کنند، این مردان همیشه شوهر یا شوهر باشی هستند. در کتاب همیشه شوهر هم یکی از همین مردان نقش بازی میکند اما نقش اصلی نیست. داستان از به هم رسیدن یک همیشه شوهر و مردی که سالها پیش با همسرش رابطه داشته آغاز و حول همین ارتباط ادامه پیدا میکنه. قاعدتاً به پای آثار مشهور داستایوفسکی نمیرسه اما به هر حال بد نیست.ه
1 سال پیش
4بهخوان
داستان از زبان ولچانینف که دعوای حقوقی در پطرزبورگ را دنبال می کنند که بعد نه سال مردی فاسق را بنام پاول پاولویچ را میبیند که رفیق قدیمی اوست و داستان شروع میشود ولچانینف قبلا عاشق همسر پاولویچ ناتالیا واسیونا بوده و داستایوفسکی روحیات مرد فاسق و مرد رنجور را به تصویر میکشد