کتاب|

عمومی|

داستان|

آلمان

درباره‌ی کتاب زندگی جای دیگری است (نشرنو)انتشارات نشر نو منتشر کرد: رمان زندگی جای دیگری است حماسه طنز آمیزی در وصف دوران جوانی است که مفاهیم جاافتاده ای همچون کودکی جوانی مادری و شاعری را به چالش میکشد میلان کوندرا در این رمان در قالب زندگی نامه شاعری جوان به بررسی یک فاجعه میپردازد این که شعر چگونه به یاری نیروهای اهریمنی دراجتماع می آید و هنر بر ضد آزادی و بر ضد جوهر خود به کار گرفته میشود یارومیل شاعری واقعی است باشخصیتی مضحک و حساس هراس انگیز و و البته به کلی بی گناه او را مادرش شاعر بارآورده و هم او تا بستر عشق و مرگ همراهی اش میکند...
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 سال پیش
4بهخوان
رمان درست از وسط ماجرا و بی هیچ مقدمه چینی‌ای شروع می‌شود. این باعث می‌شود مخاطب به سرعت داخل فضای رمان پرت شود و همراه نویسنده راه بیفتد. داستان ماجرای عجیبی ندارد. انسانی به دنیا می‌آید و بزرگ می‌شود و می‌میرد. مسئله دقیقا در چگونگی زیستن او و ارتباطاتش است. میلان کوندار با دقت و جزئینگرانه و روان‌شناسانه این موضوع را تبیین کرده. رمان به هیچ وجه ملال‌آور نیست. پر از حرف‌های مهم و تاثیرگذار و فارغ از هر ایدئولوژی نگاهی عمیق به انسان دارد. علاوه بر این بستر رمان در کشور چک ور در بحبوحه پیروز کمونیست‌ها رخ می‌دهد. از این مجرا کوندرا نگاهی هم به بحث انقلاب و رابطه آن با هنر به خصوص شعر دارد. رمان بسیار خواندنی و مهمی است. حتما آن را بخوانید. پایان‌بندی عالی است چون تمام شخصیت‌ها به هم گره می‌خورند.
2 سال پیش
اگر دنبال رمان‌هایی با رنگ و بوی فلسفی هستید که به مضامین عشق و مرگ و روابط میان انسان‌ها بپردازد، کارهای کوندرا را از دست ندهید. میلان کوندرا در دهه‌ی هفتاد در ایران مشهور شد و هنوز خیلی از کارهایش مثل بار هستی (نشر قطره)، جاودانگی (نشر علم)، زندگی جای دیگری است (نشر نو) در ایران پرطرفدارند. کوندرا با چنان ظرافت و نکته‌سنجی عمیقی در مضامین رمان‌ها و داستان‌هایش کندوکاو می‌کند که گاهی منتقدان وسوسه می‌شوند کارهای او را فلسفی بنامند. ماه‌نامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی هشتم، سال 1395.
2 سال پیش
2بهخوان
میلان کوندرا یکی از نویسنده های مورد علاقه ی من هست. تقریبا تمام کاری ها این نویسنده رو خوندم و از بیشترشون هم لذت بردم. با این حال باید اعتراف کنم که این کتاب رو فقط به زور خوندم که تمومش کرده باشم معمولا کتاب ها برای من جنبه ی های چند بعدی دارند. هر چی تعداد این بعد ها بیشتر باشه، لذت بردن من از اون کتاب هم به مراتب بیشتر میشه. کتاب "زندگی جای دیگریست" برای من جنبه ی یک کتاب دو بعدی رو داشت که فقط می شد از روبه رو بهش خیره بشی و هیچ راهی برای نفوذ به عمق کتاب وجود نداشت. به همین خاطر نتونستم اون اندازه ای که انتظارشو داشتم با داستان کتاب و شخصیت هاش ارتباط برقرار کنم و ازش لذت ببرم بگذریم که ترجمه هم پر از سانسور و حذفیات بود
1 سال پیش
4.5بهخوان
این #کتاب متحیرم کرده است و تا تحیرم فروکش نکرده است باید از آن بنویسم. چون نوشتن از کتابی که خیلی خوب است، دشوار است و تنها زمانی می‌شود از آن نوشت که هنوز درونش باشی. این اولین تجربه‌ی من از کوندراخوانی بود و به‌نظر کتاب مناسبی از او را در زمانی مناسب خواندم. کتابی که در خودش همه چیز داشت و با زبانی طعنه‌آمیز هرچیز مقدسی را مورد حمله قرار داده بود. حمله‌ای آرام و غزل‌گونه که خواننده با آن همراه می‌شود و از آن دفاع می‌کند. #کوندرا سعی کرده است که در این کتاب مضامین #فلسفی، #سیاسی و #روان‌شناسی را جای بدهد و تسلط او بر تمام این مضامین خواننده را دچار شک می‌کند که آیا کوندرا #سیاستمدار بوده یا #فیلسوف و یا #روان‌شناس؟ که باید گفت همه‌ی این‌ها به‌علاوه‌ی #شاعر ! اما بُعد روان‌شناسی این کتاب برای من پررنگ‌تر از تمام ابعاد آن بود. مادری که به‌دلیل کمبود یا فقدان محبت در کودکی، در بزرگسالی خود را در چاهی می‌اندازد که به گمانش می‌تواند از آن چاه #عشق بنوشد اما آن چاه او را هرروز تشنه‌تر می‌کند و درنهایت فرزندی روی دستش می‌گذارد. مادر تمام عشق داشته و نداشته‌ی خود را به سمت پسرش می‌ریزد و گمان می‌کند مادرانگی می‌کند. اما واقعیت این است که او پدرانگی، مادرانگی، همسرانگی و حتی دوستی‌های گمشده‌ی خود را در پسرش جست‌وجو و از او طلب می‌کند. به هرشکلی. با هرترفندی. شخصیت‌های 《زندگی جای دیگری است》 در پی #آزادی هستند اما تمامشان در بند یکدیگرند و زندانی هم. #میلان_کوندرا بی‌رحمانه و رُک آن قسمتی از مادربودن را به تصویر می‌کشد که فاقد ارزش‌هایی است که تاکنون دیده یا شنیده‌ایم. او شخصیت «یارومیل» را بهانه می‌کند تا به خواننده زخم‌ها و خلاءهای عمیقی را نشان دهد که مقصری ندارند و دارند. نکته‌ی چشم‌گیر دیگری که این رمان دارد، برجسته‌سازی ویژگی‌های تنانه است. «بدن» در این رمان به اندازه‌ی «روان» موثر است. فرار کردن مادر از بدن خودش و پس زدن خودش از بدنش شروع می‌شود. کوندرا زیرکانه رابطه‌ی تن و روان را به‌هم پیچانده است و در قسمت‌هایی خواننده خودش را می‌خواند. خودی که یک عمر زیربار روان، بدنش را نادیده انگاشته یا با تنش قهر کرده است. و درست است آقای کوندرا: «وقتی زنی به‌طور کامل با بدنش زندگی نکند، آن بدن برایش به‌صورت دشمن درمی‌آید.» کوندرا به‌سادگی تمام پیچیدگی‌های روانی انسان را نشان می‌دهد. آن چنان حرفه‌ای و دقیق که نوشتن و گفتن از این کتاب خام و ناقص است.
کتاب های دیگر میلان کوندرامشاهده همه