کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب فواید گیاهخواری (آندیاگستر)انتشارات آندیا کستر منتشر کرد:انسان میوه خوار آرام، یک دیو خون خوار گردیده، یک خراب کننده ی پست می شود و احتیاج او به نابود کردن و شکنجه نمودن تا پست ترین رذالت ها می رود. او زحمت می کشد، هوش و فکر خود را صرف می کند تا آلات کشتن بسازد. اگر تنازع بقا راست است، انسان تنازع فنا می نماید. او می کشد؛ برای خوردن می کشد، برای شفادادن می کشد، برای آمرزیدن می کشد، برای پوشش، برای زیور، برای پول، برای جنگ کردن، برای علم، برای تفریح و بالاخره می کشد، فقط برای کشتن. پادشاه ستمگر غدار پر آز و خون خواری است که همه چیز را می خواهد و به هیچ چیز ابقا نمی کند و هنوز به خودش دلداری زندگانی بهتری را در دنیای دیگر می دهد!
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 سال پیش
3بهخوان
صادقِ هدایتی که کمتر می‌شناسیم دروغ چرا، این کتاب من را به گیاهخواری ترغیب کرد. نه اینکه همه‌ی استدلال‌هایش را درست بدانم، اما این کتاب که نزدیک به 95 سال پیش نوشته شده، می‌تواند کمی از گوشت‌خواری خواننده‌ای که من باشم، کم کند. هر چه نباشد من خودم معلم زیست‌شناسی هستم و اندک اطلاعاتی از هضم و جذب مواد دارم. نمی‌خواهم اینجا بنویسم که کدام بخش از کتاب را پسندیدم و کدام بخشش را زیاده‌روی دانستم. اینجا می‌خواهم بگویم «این صادقِ هدایت را کمتر دیده‌ایم و خوانده‌ایم.» مخاطب جمله‌ی قبل خودم هستم که فقط بوف کور و سه قطره خونِ داستانی را از هدایت خوانده‌ام. و از طرفی چهار کتاب در نقدِ هدایت و آثارش مطالعه کرده‌ام. چه بخواهیم چه نخواهیم، هدایت جزء نسل اولِ داستان‌نویسیِ ایران است. خیلی‌ها از داستان‌هایش الگوها گرفته‌اند. اما باید واقع‌بینانه به آثارش نگاه کنیم. خُب منش زندگی و عقاید هدایت، و ضد اسلام(شاید اعراب) بودنش، مورد پسندِ منِ مسلمانِ شیعه نباشد، اما دلیل نمی‌شود فنون داستان‌نویسی‌اش را هم تحت تأثیر همین نفی کنم. این را هم در پرانتز بگویم که داستان‌هایِ سه قطره خون و بوفِ کور هم چندان موردِ پسندم نبوده. اما شاید این برداشتِ من، ناشی از پیش‌زمینه‌ی ذهنیِ من از هدایت بوده. هر چه هست، هدایت فقط داستان نیست. او نوشته‌های پژوهشی کم ندارد. یکی‌اش فوائد گیاهخواری بود. به هر حال؛ این کتابی که استدلال‌های محکمی برای فوائد گیاهخواری یا بهتر بگویم، مضرات زیادی برای گوشت‌خواری عنوان کرده، کمی یکطرفه به قاضی رفته. برداشتِ من از این کتاب این بود که «گرچه هدایت با این کتاب مختصر، می‌تواند مخاطبش را تا حدودی قانع کند به فوائد گیاهخواری، اما خواننده هم خوب می‌فهمد که چقدر دارد گوشت‌خواری را می‌کوید. منِ مسلمانِ شیعه، هیچ‌وقت از خوردن گوشت منع نشده‌ام. اما از طرفِ امامانم، به رعایت اعتدال دعوت شده‌ام. حالا که کمی به آنچه می‌خورم، نگاهی می‌‌کنم، می‌بینم مقدار گوشت‌هایی که می‌خورم هم کم نیست؛ در واقع به افراط نزدیک‌تر است تا اعتدال.» همین نتیجه برای من از خواندن این کتاب بس.
3 ماه پیش
4بهخوان
دوماهى بود كه گوشت نميخوردم و دليلم هم حمايت از حيوانات بود. اخراش كم كم داشتم بيخيال اين قضيه ميشدم و به نظرم هم دليل اين جا زدن اين بود كه فلسفه پشت گياهخوارى رو كامل نميدونستم. تا اينكه يكى دو روز بعد كه با دوستم داشتيم تو انقلاب قدم ميزديم وايستاد كنار يكى از اين كتاب فروشى هاي وسط خيابون و گفت روژان ميخوام اينو واست بخرم. خريد و منم همون شب شروع كردم به خوندنش. اگه بخوام راستشو بگم همون فصل اول فهميدم ديگه نميتونم به گوشت لب بزنم. انقدر كه قلم صادق هدايت بي نظير عمق اين جنايت بشر و نوشته بود! و ادامه دادنم صرفا به خاطر اين بود كه از استدلال هايى كه ميكرد بيشتر شگفت زده ميشدم. كتاب قطعا ايراد هايي داره مثل اينكه خيلي از دلايلش محكمه پسند نيست و براي اون زمان خوب بوده و اينكه خيلي جاها يه چيز رو صد بار تكرار كرده و نوشته ولي اگه كسي واقعاداره به گياهخواري فكر ميكنه به نظرم حتما اين كتاب و بخونه!
5 ماه پیش
5بهخوان
این را خیلی وقت پیش خواندم حالا که دیدم یکی از بچه ها در به خوان یادداشت نوشته زیرش این کامنت را گذاشتم که تبدیل به یادداشت خودم هم شد : استدلال های این کتاب که خیلی چرت است .همان‌قدر چرت که اگر جلال هم از فیزیولوژی می گفت چرت می شد(البته از اعتماد به سقف جلال بعید نیست) اما ،امان از نثرش با اینکه می دانستم چرت می گوید ولی چنان توصیف می کرد که حالم از گوشت خوردن به هم میخورد خصوصا آن توصیفات سربریدن گوسفند ...هنوز جلوی چشم ام هست . واقعا قلم اش شاهکاره من هم بعد خواندن کتاب تا مدتی گوشت نخوردم و لی بعد به تنظیمات کارخانه برگشتم .البته اگر هدایت امروز اگر زنده بود و قیمت گوشت را می دید شاید این را نمی نوشت .:-)
5 ماه پیش
3.5بهخوان
حرص و طمع انسان از گوشت شروع شد و با توقف مصرف آن نیز به پایان می‌رسد. هدایت بی‌نظیر بار دیگر دست به قلم برده و این بار جستار یا مقاله‌ای نوشته در باب گیاه‌خواری. هدایت در آغاز، حکایت احشام پرورشی انسان را - چون شخصیت مفلوک بوف کور - با روایت خود شرح می‌دهد، سرگذشت دردناک این حیوانات را برای انسان، این قاتل بی‌رحم به تصویر می‌کشد، که چگونه کره (بچه) حیوان را از او دور می‌کند و مقابلش سر می‌برد. شاید بتوان گفت بخش علمی این کتاب باب طبع افراد غیر گیاه‌خوار نیست چون کسی امر می‌کند نباید گوشت بخورند و در ادامه شروع به نطق دلایل خود می‌کند، اما از منظر یک خواننده ادبیات این کتاب می‌تواند، باری دیگر قطره‌ای از دنیای هدایت را به علاقه‌مندان قلم او برساند. در این کتاب بیش از همیشه با حقیقت صادق هدایت بدون حجاب داستان همراه می‌شویم و خشم او را نسبت به دنیا و آدمیان می‌بینیم، که به گمان نویسنده این حجم از تنفر مکتوب نویسنده تنها به دلیل اهمیت ارزش زندگی حیوانات نیست و بیزاری نویسنده از دنیا و آدمیان شدت کوبندگی این سطور را دوچندان کرده است. در محتوای علمی مقاله، اطلاعات مفید و قابل توجهی از تحقیقات و کارآزمایی‌های انجام شده در این زمینه نقل می‌شود که می‌تواند دانش (و شاید علاقه) خواننده را نسبت به گیاه‌خواری افرایش دهد. صحت و درستی برخی مطالب مشروح در کتاب بعد از گذشت زمان از درجه اعتبار ساقط شده‌ و بسیاری همچنان پا برجا هستند. تشکر و قدردانی لایق چنین نویسنده‌ایست که به جمع آوری این مطالب اهتمام ورزید و فرهنگ‌سازی نسبت به آمور نو ظهور را در عصری که چنین مسائلی فاقد اهمیت بودند فراموش نکرد. «اگر انسان گاهی بعضی از حیوانات را می‌پروراند یا دوست دارد برای احترام به زندگانی و حس اخلاقی نمی‌باشد بلکه تنها از روی خود خواهی و منفعتی است که از آنان می‌برد تا اینکه وقت خوردن آن‌ها برسد، و در حقیقت فریبندگی دورویی و تمسخر به انسانیت است.» سپهر ناصری - میر
کتاب های دیگر صادق هدایتمشاهده همه