کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب چهل سالگینشر چشمه منتشر کرد: ناهید طباطبایی در سال 1337 در تهران متولد شد. او فارغ التحصیل رشته ی ادبیات دراماتیک و نمایش نامه نویسی از مجتمع دانشگاهی هنر است او که از نوجوانی آغاز به نوشتن کرده، اولین مجموعه داستان خود را در سال 1371 به چاپ رساند و تاکنون کار داستان نویسی و ترجمه از زبان های فرانسه و انگلیسی را ادامه داده است. ناهید طباطبایی داوری برخی از جوایز ادبی از جمله جایزه ی صادق هدایت، گلشیری و جشنواره ی ادبی اصفهان را به عهده داشته است. او در حال حاضر مدیریت نشر دید را به عهده دارد. تاکنون داستانهای زیادی از او به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شده و چند اثر او نیز به صورت فیلم نامه درآمده است.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 سال پیش
4بهخوان
کتاب خیلی بیشتر از فیلمش مفهوم رو می‌رسوند. ولی هر دو دوست‌داشتنی بودند. احساسات ملموس.
0 سال پیش
5بهخوان
من توی ذهنم يه سری کتاب دارم تو ليست کتابایی که وقتی حوصله هیچ چیزی رو ندارم حالمو خوب میکنن. تقریبا هم همشون يه فضا رو دارن. يه داستان سر راست بدون ماجرا های اضافه که از زبون يه راوی توی يه خط صاف پيش ميره. امشب که حالم خوب نبود اومدم اين کتاب و که يه زمانی دوستم بهم قرض داده بود و من چون خیلی دوسش داشتم رفتم یکی واسه خودم خریدم و، خوندم و الان حالم خیلی بهتره. اولین خاطره من از این داستان بر میگرده به هفت سال پیش که با بابام سانس ديروقت این فیلم رو تو یکی از سینما های محدوده فلسطین تا انقلاب دیدیم. خیلی دوسش داشتم با اینکه تقریبا هیچ چیزی ازش نفهميدم. بابام بهم گفت بزرگ که شدی میفهمی و من منتظر اون روزی بودم که دلیل علاقم به این داستان و درک کنم. هرچند که فیلم با کتاب خیلی فرق ميکنه و هرچند که کتاب رو بیشتر دوس دارم ولی الان ميتونم دلیل علاقمو بگم. من چهار تا ترس بزرگ تو زندگیم دارم و پیر شدن یکی از اوناست. وقتی این کتاب و خوندم حس کردم یا من يه زن چهل سالم که بعضی روزا انقد شبیه آلاله میشم و تک تک کاراشو درک میکنم یا ناهید طباطبایی خیلی ماهره تو رسوندن کلماتش! هدفی که کتاب برای من داره منتقل کردن حس خوبيه که توی جمله هاش جا گرفته و بیرون کردن تا حدودی از این حس ترس مسخره از درون من. اینم یکی ديگه از اون کتابا بود که برخلاف اکثر ديگه آدما خیلی دوسشون دارم و چقدر الان خوشحالم که برای بار دوم خوندمش و این بار براش يه ریویو نوشتم!=)
8 ماه پیش
3.5بهخوان
در چهل سالگی با مجموعه ای از احساس های یک زن مواجه می شوی، مجموعه ای از احساس های متضاد و در عین حال مشابه... داستان، روایتگر بازه ای از زندگی زنی است در آستانه ی چهل سالگی، که هجوم افکار متفاوتی چون آرزوهای از دست رفته، پیری، ناباوری پیری، توقع از خود و نارضایتی و... او را درگیر کرده است. زنی که تغییر کردن را فراموش کرده است و معتقد است " باید به تعداد کسانی که می شناسد، ماسک داشت." اما بازگشت اتفاقی یک دوست قدیمی به متن زندگی اش،  تلنگر ناخواسته ای می شود که او را به تلاش برای تغییر و پیدا کردن خود واقعی اش وادار می کند. چهل سالگی حامل پیام خاص و مهمی نیست. فقط با زبانی ساده و روان یادآور میشود که چگونه می توانی با توجه کمتر به جسم و سن و اعداد در درون لبریز از حس جوانی باشی.
2 ماه پیش
3بهخوان
خیلی خیلی بهتر می‌تونست باشه تو سبک فیلم‌نامه‌های باز بود. که سر و تهش رو به زور می‌شه فهمیدم و از رها شدن وسط یه قصه زیاد خوشم نمیاد‌ ولی خب موضوع جالبی رو روش دست گذاشته بود. موضوعی که خیلی از زن های کشور ما می‌ترسن دیگه تجربه‌اش کنن خیلی از مادرهای ماها، خیلی از خانم‌های فامیلمون، با حسرت از آرزوهاشون می‌گن و وقتی بهشون میگی خب الان تلاش کن میگن که از ما گذشته و هر چیزی سن خاص خودش رو می‌خواد. هر چند این جمله درسته اما رسیدن به آرزوها و هدف‌ها تو هر سنی شیرین و دلچسبه.
کتاب های دیگر ناهید طباطباییمشاهده همه