کتاب|

عمومی

پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
1 سال پیش
5بهخوان
قرآن را با ترجمۀ استاد مهدی الهی قمشه ای ـ البته نه این نسخه با خط عثمان طه ـ از دوران کودکی روی تاقچۀ اتاق مهمانی، یعنی همان جایی که مادرم نمازش را می خواند، به یاد دارم. هر بار مشکل اساسی و بزرگی زندگی مرا به هم ریخته؛ بدون تعارف و نمایش (شوآف!) این خدا بوده که در پناه قرآن و نماز دستم را گرفته و نگذاشته ـ من که تا لبۀ پرتگاه رفته بودم ـ بیفتم پایین! من با قرآن از نوجوانی انس داشتم؛ اما در طول زندگی ارتباط من با قرآن چند بار متحول شد و تغییرات اساسی بر من گذاشت. و این ارتباط چند بار دچار نوعی دگردیسی شد تا به امروز که اینجا هستم. در طول زندگی؛ از دست دادن مادر، پدر، فرزند و گرفتاری های بسیار دیگر، از جملۀ آن مشکلات بودند که با لطف خدا آنها را پشت سر گذاشته ام و امروز هنوز که هنوز است، نفس می کشم و از مواهب خدادادی، در زندگی کنار خانواده لذت فراوان می برم و بخش عمده ای را مدیون قرآنِ عزیز و جان هستم! کم آوردم و قرآن خواندم، گفت نگران نباش! خدا هوای بندگانش را دارد و کمکت می کند! از دست دادم و قرآن خواندم و گفت؛ همه رفتنی اند و تنها خداست که می ماند و او به بندگانش رئوف و مهربان است! دلم را شکستند و اشک ریختم و قرآن خواندم. گفت دل های شکسته پیش خدا عزیزند، ببخش و ببخشای و خداگونه رفتار کن! اینها چون خودت بندگان منند و برایم عزیزند! به خاطر من بگذر! و ... من به این نتیجه رسیده ام که؛ اگر پرسشی داشته باشی، خدا در قرآن پیش از اینها پاسخت را داده. چشم دلت را باز کن تا آشکارا ببینی و پاسخت را دریابی. و اگر ادامه دهی به خیلی چیزهای دیگر می رسی که باید ببینی و درک کنی و گفتنی نیست! برای همۀ شما تجربه های ناب و دوست داشتنی با قرآن آرزو می کنم. چنان که خیلی ها داشته اند و خیلی ها هم دارند. چنین باد!