دربارهی کتاب موش ها و آدم هاجان استن بک عمر خود را صرف آفرینش زیباترین و تأثیر گذار ترین متون ادبی جهان کرد و سرانجام در شصت سالگی به کسب جایزه نوبل مفتخر شد. کتابی که در دست دارید به قلم همین نویسنده و یکی از مشهورترین آثار ادبی جهان است. موش ها و آدم ها قصه تنهایی آدم ها و بیانیه ای بر ضد مناسبات غلط اجتماعی و جریان حاکم بر تحمیق انسان ها است. این داستان، قصه افراد آسیب پذیری است که تحت ستم حاصل از روابط موجود در جامعه قرار گرفته اند. اما علی رغم تمام این واقعیت های تلخ، این کتاب مشوق دوستی ها، مهربانی ها و اتحاد ضعفا است:اسلیم گفت: «شماها همیشه با هم سفر می کنین؟» جرج گفت: «آره، همیشه. می شه گفت یه جورایی هوای همدیگه رو داریم.» و جرج انگشت شستش را به نشانه رفاقت به لنی نشان داد.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
داستانی عالی با ترجمه عالی سروش حبیبی.
با وجود اینکه داستان راوی زندگی کارگری و سختی های آن است،رویاپردازی زیبا و زنده شخصیت ها،تلخی قصّه را کمرنگ کرد.
2 سال پیش
3بهخوان
جورج و لنی دو کارگر کوچندهاند. دوستانی با شخصیتهایی بسیار متفاوت که رویایی واحد را در سر میپرورانند. رویای مزرعهای کوچک و خانهای از آن کوچکتر که نیاز به کار زیاد نداشته باشد. و مزرعه پر باشد از خرگوش تا لنی بتواند آنان را لمس کند. لنی، که بسیار قدرتمند اما کمهوش است، به لمس چیزهای نرم علاقه دارد.
موشها و آدمها داستان انسان است. امیدها و رویاهایی که به زندگی معنا میبخشد. و دست و پا زدن و چنگ انداختن بشر(در اینجا به خصوص طبقهی کارگر) به هرچیزی برای ادامه دادن و همواره باختن در بازی زندگی. قلم استاین بک در روایت این داستان کیفیتی خاص دارد. در عین سادگی زبان و از خلال شخصیتهایی بسیار انسانی، به مزامین عمیق روانشناختی میپردازد. و از سوی دیگر با استفاده از طنزی تلخ دغدغههای اجتماعی زمانش، همچون تبعیض نژادی و زیست کارگری، را نیز بازتاب میدهد.
2 سال پیش
3بهخوان
کتاب خیلی جالبیه، علی رغم ساده بودنش پیام های مهمی درش نهفته س ، نکته ی جالب اینه که به یه برهه ی خاصی از تاریخ امریکا پرداخته که کمتر بهش پرداخته میشه، و تصور ها رو از این که امریکا همیشه سرزمین رویاها بوده تغییر میده، وقتی که حتی سفید پوست های جامعه امریکا استثمار میشن و افراد به اصطلاح سطح پایین جامعه زیر فشار های حکومت امپریالیستی امریکا له میشن و سقف ارزو هاشون اینه که یه مزرعه ی معمولی داشته باشن که به واسطه ش بتونن امرار معاش کنن و دیگه زیر دست نباشن. انگار که نویسنده یه تصویر بدون سانسور و روتوش از امریکایی ها ارائه داده که حتی این نکته رو میشه در شخصیت پردازی ها هم متوجه شد، سبک ادبیاتی سطح پایین کسایی که توی اون مزرعه کار میکردن و حتی اون پسر رئیسشون( متاسفاته اسمش رو یادم نیست) یا رفتار های سبکسرانه و جلف همسر این اقا که به رسوایی هایی هم منجر شد...
1 سال پیش
3بهخوان
اگر از من بپرسند غیرمنتظرانهترین پایانها میگویم: #جان_اشتاین_بک
اگر بپرسند بهترین پایان غیرمنتظرانه میگویم: #موش_ها_و_آدم_ها