دربارهی کتاب دوئلانتشارات نگاه منتشر کرد:
«دوئل» تصویر تقریبا حقیقی آشفتگی روحی روسها در پایان قرن گذشته است
و ما را به تامل در روابط انسانی وا میدارد. در پس این جهان، نویسنده در
پی یافتن حقیقت است؛ حقیقتی که گویا هرگز کامل نمیشود.
تقریبا همه شخصیتهای داستان، موجوداتی ضعیف هستند و آرمانهایی را
میجویند که خود میدانند بیرون از دسترس آنهاست و برده عادات خویشاند.
در «دوئل» لایوسکی (یکی از شخصیتهای اصلی رمان) با زنی به نام نادیژو
فیودورونا آشنا میشود و او را از شوهرش میرباید و به قفقاز میبرد. عشقی
دروغین که بعد از دوسال دل لایوسکی را میزند و لایوسکی مترصد فرار از این
شهری که ساحل گرم و شرجیاش غیر قابل تحمل است...
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
پنج داستان کوتاه از چخوف بزرگ ...
از چخوف نمیشه توقع داشت که شاهکار خلق نکنه. قلم شیوا و نثر بی نظیر و توصیف های چخوف روح آدم رو جلا میده.
کتاب از ۵ داستان که بین سالهای ۱۸۹۰ الی ۱۹۰۰ نوشته شده ، تشکیل میشه که هر کدوم برای خودش دغدغه های خاصی رو داره .
مخصوصا داستان دوم یعنی " ضربه " که سوژه خیلی ناب و جالبی داره .
ترجمه اثر هم ترجمه خوب و روونی داره که آدم رو خسته نمیکنه.
در کل بخونید..چخوف بخونید و لذت ببرید.
1 سال پیش
3بهخوان
از کتاب:
لائفسكی به دریای متلاطم و سیاه چشم دوخت و با خود فکر کرد:"آره، کسی حقیقت واقعی رو نمی دونه... باد قایقو به عقب می کشه. دو متر جلو می ره و یک متر عقب، اما پاروزن ها کله شقن، خسته نمی شن و یه ریز پارو می زنن، از امواج بلند ترسی ندارن.
...
زندگی هم همین طوره... انسان ها همون طور که در پی حقیقتن، دو متر جلو می رن و یک متر عقب. رنج ها، اشتباه ها و ملال زندگی، اون ها رو عقب می بره اما عطش حقیقت و مداومت اون ها رو به جلو می کشونه. کسی چه می دونه؟ ممکنه حقیقت واقعی را پیدا کنن...
.
اگر می توانستم به ش سه و نیم می دادم. به خاطر ترجمه و به این خاطر که به نظرم تغییر عمیق و عجیب لائفسکی، عجیب ماند و ودست نیافتنی. نزدیک نبود. یعنی آدم هر لحظه می فهمید دارد قصه می خواند.
اما... حقیقت این است که کسی در دلم یک ریز نشسته به آرزو کردن که همانی که برای لائفسکی پیش آمد، هرچند غیر قابل فهم باشد، برای من هم پیش بیاید..
کتاب درد داری بود.
1 ماه پیش
3بهخوان
نیمهی اول کتاب رو دوست نداشتم و احتمالا اگر نویسنده برام بااهمیت نبود ادامهاش نمیدادم اما نیمه دوم داستان برام جذاب و لذتبخش بود و پایانبندی بسیار دوستداشتنی.
به طور کلی حس میکنم میشد به عنوان یک داستان کوتاه نگارش بشه، خیلی روانتر و مختصرتر.
از خوندنش پشیمون نیستم ولی بعیده به کسی معرفیش کنم.
1 ماه پیش
3بهخوان
واقعا نمیتونم هیچ ایراد خاصی بهش بگیرم. ولی نمیتونمم بگم خیلی دوسش داشتم. شاید ترجیح میدادم سرانجام دوئل یه چیز دیگه باشه.