کتاب|

عمومی|

داستان|

فرانسه

درباره‌ی کتاب سقوطکتاب حاضر، داستانی فرانسوی با مضمون اجتماعی و فلسفی اثر «آلبر کامو» است. تمام داستان به صحبت های «ژان باتیست کلامانس» با مخاطبی که هیچ روایتی از او در داستان نشده، اختصاص یافته است. کلامانس، زمانی وکیل و انسانی خوشبخت، محبوب و راضی از خود و عملکرد خود بوده است. تا این که یک شب فریاد زنی را می شنود که خود را به درون رود انداخته، امّا او توجهی به این موضوع نمی کند و از اینجاست که سقوط او مرحله به مرحله آغاز می شود. البته در حقیقت بیان می کند که همه ما انسان ها مدّت ها است که سقوط کرده ایم، این موضوع فقط باعث می شود کلامانس سقوط ها و دورویی های خود رابه یاد آورد. مثلاً ژان باتیست به یاد می آورد، زمانی که نابینایان را از خیابان رد می کرد برای آن ها کلاهش را از سر بر می داشته و از خود پرسیده که آا این عمل خیرخواهانه برای آنها بوده یا خودنمایی ؟.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 سال پیش
4بهخوان
به نام او دومین کتابی‌ست که تا به حال از آلبر کامو خوانده‌ام. اولین کتاب بیگانه به ترجمه لیلی گلستان بود که چندان به دلم ننشست و دومین کتاب که بسیار بسیار از خواندنش لذت بردم، سقوط به ترجمه شورانگیزفرخ بود هر دو کتاب رمان هستند. بیگانه از لحاظ روایت داستانی به فرم رمان نزدیکتر است ولی سقوط با اینکه چنین نیست و فرم رواییش یک تک‌گویی طولانی‌ست به دلیل فوران تفکرات فلسفی نویسنده کتاب دلچسب‌تری بود و باید بگویم که در این زمینه من و جناب ژان پل سارتر هم‌عقیده هستیم به قول ویکیپدیا : "ژان پل سارتر فیلسوف اگزیستانسیالیست معاصر این رمان را «زیباترین و فهم‌ناشده‌ترین» کتاب کامو می‌خواند" قسمت‌هایی از کتاب: 《انسان چنین است آقای عزیز، دو چهره دارد: نمی‌تواند بی‌آنکه به خود عشق بورزد، دیگری را دوست بدارد.》 《برایم دشوار است که اعتراف کنم که من حاضر بودم ده جلسه گفت‌و گو با اینیشتن را به ازای اولین وعده ملاقات با زنی خوشگل و عادی فدا کنم. البته این هم هست که در دهمین وعده ملاقات، در حسرت دیدار اینیشتن یا مطالعه کتاب‌های جدی آه می‌کشیدم.》 . 《مردم از انگیزه‌های شما و صداقت شما و اهمیت رنج‌هایتان جز با مرگ شما متقاعد نمی‌شوند. تا وقتی که زنده‌اید، وضع شما برایشان مشکوک است، فقط شایسته تردید آن‌ها هستید》 《از همه مهم‌تر آنکه حرف رفقایتان را وقتی از شما می‌خواهند که با آنها صادق و صریح باشید، باور نکنید. آن‌ها فقط امیدوارند که شما در تصور خوبی نگهشان دارید که از خویش دارند و در عین حال این اطمینان اضافی را هم که از قول صراحت شما بیرون کشیده‌اند، توشه راهشان کنید.... اگر شما خود را در چنین وضعی دیدید، تردید نکنید: قول راستگویی بدهید و به بهترین وجه ممکن دروغ بگویید.》 《من مثل آن گدای پیرم که روزی در ایوان کافه‌ای در پاریس دست مرا گرفته بود و رها نمی‌کرد و می‌گفت: "آه! آقا، ما آدم بد و نابابی نیستیم، فقط روشنایی را گم کرده‌ایم" بله ما روشنایی را، صبح‌دم را، بی‌گناهی مقدس آن‌کس را که بر خویشتن می‌بخشاید، گم کرده‌ایم.》
2 سال پیش
2بهخوان
«سقوط» اثر بی بدلیلی از آلبر کامو نویسنده شهیر فرانسوی است. در این‌ نوشته‌ برای اولین بار کاری به محتوای کتاب ندارم،حرف‌دیگری دارم. شاید فهمیدن حرف اصلی کامو در این اثر سخت باشد و به تبع‌هرکسی برداشتی متفاوت از مضمون این کتاب داشته باشد:شاید کسی آنرا اثری تمام‌فلسفی بداند،دیگری روانکاوانه اش بنگاردش و بعدی روح جامعه شناسانه اثر را وجه غالب آن بپندارد؛ برای من یافتن‌ اثری که نهانی ترین افکار،نیات و یا لحظاتی را که زمانی‌در معرض پندارم قرار گرفته است، به مثابه دوست غریبی است که مدت ها در جستجوی یافتنش‌بوده ام و البته که‌این دوست صامت در قالب یک کتاب بر سر راه زندگی من سبز شد. گاهی نباید به خاطر هیاهوی یک جهان بر‌ سر کشف یک معمای خاص، یک‌فلسفه ی خاص و‌ یک فکر خاص از یک اثر خاص نوعی‌پیشداوری و‌انتظار را از ذهن خود مطالبه کرد... گاهی سکوت، کمی فکر، قدری آرامیدن پ: من تمرین تحمل فکر مخالف(بخوانید زاویه ای جدید-بر مبنای اصاله الوجود) را چیزی جز تفلسف نمی دانم.
1 سال پیش
4بهخوان
بعد از بیگانه به نظرم زیباترین اثر کامو هست به جملاتی که مثل شراب شیرین به رگ آدم نفوذ میکنه.صحبتهای قاضی طائب با شخصی که دیالوگش تو کتاب نیست و باید از جوابهای قاضی فهمید که او چه میگوید.آیا طرف مقابلم وجود دارد؟آیا قاضی با وجدان خود حرف میزند؟آیا برای قانع کردن خودش این گفتگو رو ترتیب داده؟
1 سال پیش
1بهخوان
سقوط٬ از نظر من چرک‌نویس‌های یک نویسنده‌ با ذهنِ بیماره که توسط یک ناشرِ احمق و دیوانه چاپ و منتشر گردیده و توسط برخی از منتقدینِ معروف اورریتد شده و نهایتا پشت بندش هم سیل امتیازِ مفت توسط یکسری روشنفکرنما در سراسرِ جهان به سمتش روانه شده است. اولین کتاب و قطعا آخرین کتابی بود که از آلبرت کامو خواندم. خواندنِ این کتاب هیچ چیزی به من اضافه نکرد جز اعصابِ خورد٬ تنش روانی و عذابِ وجدانِ شدید ناشی از اینکه کلی تایمِ با ارزش از عمرم رو به پای مزخرفاتش هدر دادم. خواندنِ این کتاب رو به گرگِ بیابان پیشنهاد نمی‌کنم چه برسد به آدمیزاد.
کتاب های دیگر آلبر کامومشاهده همه