دربارهی کتاب وصیت هاداستان کتاب «وصیت ها» ۱۵سال پس از آخرین حوادث کتاب «سرگذشت ندیمه» و درواقع مدت زمان زیادی پس از آخرین حوادث نمایش داده شده در فصل سوم سریال «سرگذشت ندیمه» آغاز می شود. با خواندن «سرگذشت ندیمه» سؤالی در ذهن ایجاد می شود که این حوادث چگونه اتفاق افتاد؟ حال بعد از سال ها «مارگارت آتوود» با نوشتن کتابی بر ادامه «سرگذشت ندیمه» به سؤال ها پاسخ داده است. اثری به نام «وصیت ها» که در سال ۲۰۱۹ چاپ و منتشر شده و در لیست نهایی جایزه «بوکر» هم قرار گرفته، کتابی است که از زبان سه راوی بیان می شود، بخشی که به حوادث قبل از ایجاد حکومت «گیلیاد» و اتفاقات کتاب قبل بازمی گردد که این بخش از زبان «عمه لیدیا» که مربی و ناظم اخلاق زنان بود، روایت می شود و می گوید که او چگونه از باورهای خود در مورد آزادی، دموکراسی و حقوق فردی دست کشیده و به خدمتگزارِ مشتاق و باوفای حکومت گیلیاد تبدیل شد. ۱۵ سال از داستان «سرگذشت ندیمه» گذشته است و ادامه داستان از زبان دو دختر نوجوان، «اگنس» و «نیکول» روایت می شود. دو دختر که در دوره حکومت گیلیاد بزرگ شدند و زنی که یکی از خدمتگزاران حکومت بوده است، هر سه روایتگر اتفاقات و حوادث حکومت گیلیاد و به دنبال افشا کردن اسنادی علیه حکومت هستند.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
سفر به ضد زن ترین دنیای ادبیات
خانوم «مارگارت اتوود»، نویسنده، شاعر، فعال سیاسی و فمینیست معروف کانادایی یکی از سیاهترین، آزاردهندهترین، نفسگیرترین و محبوبترین رمانهای «ضد آرمانشهر»ی دنیا را نوشته که آنقدر در دنیا فروخته و دست به دست شده و اقتباس سینمایی و تلویزیونی پیدا کرده و در فهرستهای متعدد نویسندهها و ویراستارها و شخصیتهای معروف کتابخوان قرارگرفته که صرفا نوشتن همهی اینها از حوصله و توان این مطلب و نگارندهی آن خارج است.
داستان با کتاب «سرگذشت ندیمه» در سال 1985 شروع شد و توانست به سرعت واژهی جدیدی در اذهان کتابخوانهای دنیا اضافه کند، «گیلیاد».
«گیلیاد» همان جایی ست که ما امروزه به نام «ایالات متحدهی آمریکا» میشناسیم و این روزها با اخبار انتخاباتش و نبرد فیل و الاغشان همهی ملت را خفه کرده است. در آنجا این نظام فعلی آمریکا با انقلابی که بیشتر شبیه کودتاست کله پا میشود و حکومت میافتد به دست «بنیادگراهای مسیحی».
از اینجا به بعدش را چشمتان روز نبیند. ضد آرمانشهری که خانوم اتوود خلق کردهاند اگر ترسناکتر از نسخههای هم ژانر خودش مثل 1984 از مرحوم «جورج اورول» یا «دنیای قشنگ نو» از مرحوم «آلدوسهاکسلی» نباشد، کمتر هم ترسناک نیست. هرچند که الآن هرچه با خودم مرور میکنم این یکی ترسناکتر است.
سرگذشت ندیمه ضد آرمانشهر و تراژدی است و داستان ندیمهای ست از دنیای گیلیاد که سرگذشتش را میگوید.
اما گیلیاد و وحشتهایش و داستان بر میگردند به تضییع حقوق زنان. بالاتر هم گفتم خانوم اتوود فمینیست حسابی معروف و اسم رسم داریست و خلاصه از کوزه همان برون طراود که دراوست.
زنان در گیلیاد از آموزش خواندن و نوشتن محروم شده و چه خوششان بیاید یا چه نیاید طبقه بندی میشوند در چند دسته. «همسران فرماندهها»، «مارتاها»، «عمهها»، «زنان اقتصادی» و دست آخر «ندیمهها». جامعهای ساخته شده که بسیار منسجم است، جنگجوست، منظم است و خلاصه همه چیز سرجای خودش است.
راوی داستان «ندیمهی فِرِد» است که سعی میکند خاطراتش را روی نوارهایی ضبط کرده و از گیلیاد به کانادا قاچاق کند و زمانی که خواننده با این روایت از فردی در پایینترین قسمت هرم طبقاتی جامعه روبه رو میشود در مییابد اوضاع آنطوری هم که گیلیاد سعی میکند جلوه دهد نیست.
کتاب تراژدیست، از آن درست و حسابیهایش و تا دلتان بخواهد تلخ است. اما این حرف مرا به عنوان ضعف تلقی نکنید و از آن دوری نجویید که آن موقع قطعا از زیان کنندهگان خواهید بود. بالاخره جامعهای که رو به قهقرا میرود و نویسندهای که سعی دارد هشدار دهد، چارهای جز خلق فضاهایی سیاه و افسرده نداشته و ندارد. کتاب حرفهای بسیاری برای گفتن دارد و اگر کمیتاریخ قرن بیستم اروپا خوانده باشید به راحتی در مییابید که کار کاملا علمیست و با تخیل صرف نوشته نشده است.
مثلا نوع قبضه کردن حکومت را در گیلیاد که خواندید نگاهی بیاندازید به این که نازیها و در راسشان «آدولف هیتلر» چگونه در دهه ی 30 میلادی آلمان را بلعیدند و نتیجه اش شد همانی که خودتان میدانید. اگر نمیدانید نتیجه اش چه شد و سن شما هم از 15 گذشته است باید بگویم «برگهایم» و البته صد آه و واویلا به حال ما و نظام آموزشیمان.
بگذریم.
34 سال بعد خانوم نویسنده کتاب دیگری را به ناشر سپرد به نام «وصیتها». که در ایران هم به تازگی ترجمه شده و میتوانید تهیهاش کنید.
کتاب در همین زمان خودمان جریان دارد و متاسفانه گیلیاد مخوف و آدمهایش هم هنوز سرپا هستند. اما راوی داستان دیگر آن ندیمهی کتاب قبلی نیست. باز هم به صورت خاطرات و یادداشتها نوشته شده است و حالوهوای همان کتاب قبلی را برای خواننده تداعی میکند. اما روایت روی دوش چند نفر دیگر میگردد که خواننده حتما و حتما «عمه لیدیا» را خوب و درستوحسابی از کتاب قبلی یادش هست.
این به یاد آوردن را تا آنجایی که بنده پرسوجو کردم در همهی کسانی که خوانده بودند شایع و مشترک بود. البته اقلیتی نه چندان محدود هم داشتیم که نه تنها خوب یادشان بود که شبها کابوس «عمه لیدیا » هم میدیدند.
از جسارت نویسنده همین بس که روایت را روی دوش یکی از سیاه ترین آدمهای تاریخ ادبیات میگذارد و اجازه میدهد او هم قدری داستان بگوید. از سوی دیگر نویسنده داستانی خلق میکند که ضرب آهنگ خوبی دارد و هیچ کجایش خواننده را کسل نمیکند و بسیار راحت میتوان با داستان همراه شد و اگر سرعت مطالعهی متوسطی داشته باشید حدودا در دو روز کتاب را میخوانید.
تقسیم کل داستان روی دوش چند راوی و دیدن کلیت وقایع با چندین و چند دیدگاه متفاوت هم از جذابیتهای دیگر داستان است که نویسنده توانسته با تدوین کردنی ستودنی آن را ارتقا هم بدهد و همهی داستانها را عملا با هم و همزمان پیش ببرد.
من آنقدری که بلد بودم از این دو کتاب ستودنی تعریف کردم و سعی نمودم خواننده را تشویق کنم به خواندنشان.
4 ماه پیش
4بهخوان
کتاب سه روایت در هم تنیده به صورت اول شخص دارد. سه زن که اسیر فضای برساخته از گیلیاد هستند. نویسنده این قدرت را دارد که با هر سه ی آنها ما را همراه کند. جید، اگنس و عمه لیدیا. بین این سه نفر ماجرای عمه لیدیا و طریق تبدیل شدن از یک آدم معمولی به یک عمه ی شکنجه گر جالبتر بود. چندان توضیح بیشتر نمیدهم تا ماجرا را لوث نکنم همینقدر بگویم که توصیه میکنم بخوانیدش مخصوصا اگر سرگذشته ندیمه را خوانده یا دیده باشید.
5 ماه پیش
5بهخوان
کتاب وصیتها (وصایا/اعترافات/شهود/شواهد) پس از سالها در ادامهی کتاب سرگذشت ندیمه نوشته شده. اولین چیزی که نظر من رو جلب کرد جلد کتاب بود، اون نیمهی قرمز پوش الان سبزپوش شده... اما داستان کتاب تشکیل شده از نوشتههای سه نفر، عمه لیدیا که نوشتههایی رو مخفیانه مینویسه برای اینکه شاید در آینده پیدا و خونده بشه، این نوشته ها چیزی شبیه به اعتراف و سرگذشت هست. عمه لیدیا یکی از سران حکومت گیلیاد در بخش ساماندهی به وضعیت زنان و در واقع رئیس عمههاست. عمه لیدیا در نوشتههاش از قبل از تشکیل حکومت گیلیاد نحوهی پیوستنش به این حکومت تعریف میکنه تا هدفش و کارهایی که طی این سالها انجام داده و الان انجام میده، این اتفاقات سیر زمانی خطی نداره و مدام به حال و گذشته سفر میکنه. نفر دوم که نوشتههاش رو تحت عنوان گزارش شاهد میخونیم اگنس هست. دختری که کودکی خودش رو در ابتدای حکومت گیلیاد پشت سر گذاشته اگنس مادر مریضی داره و پدرش از فرماندهان هست. پس از مرگ مادرش و رو شدن واقعیتهایی از زندگیش در حالی که همسر جدید پدرش در تلاش برای شوهر دادن اون هست توسط عمه لیدیا به اردواهال، مکان زندگی عمهها وارد میشه. و البته قبل از اگنس، بکا، دوست اگنس که پس از اینکه شوهری براش پیدا شده بود خودکشی ناموفقی داشت، به اردواهال منتقل شده بود و بنابراین اگنس و بکا با هم هماتاق میشن. و نفر سوم که شاهد بعدی هست، دیزی، دختری که در کانادا زندگی میکنه و اون هم با گیلیاد ناآشنا نیست تا جایی که در تظاهراتی بر ضد حکومت گیلیاد در کانادا شرکت میکنه بر خلاف نظر پدر و مادرش که شدیداً از اون مراقبت میکردند. برای جلوگیری از اسپویل به همین میزان تعریف داستان بسنده میکنم. کتاب از نظر روایی سبک متفاوتی از سرگذشت ندیمه داره و میشه گفت ساده تر و روانتره. کتاب برای من جذاب بود هر چند انتهای کتاب عجله مشاهده میشد.ه
9 ماه پیش
4بهخوان
شروع کتاب تا حدود یک پنجم کتاب جذاب نبود برام اما بعد از اون عالی بود و سریع خوندم