کتاب|

عمومی|

سایر|

طنز

درباره‌ی کتاب فدایت شومانتشارات حوض نقره منتشر کرد: بی‌وداع رفتید آقا، رسیدیم عمارت بیرونی، مهتر آمد با پیغامی غریب از جانب شما که ظهر نشده راه افتاده‌اید سمت تبریز، آن هم به عزم جنگ با مشروطه‌چی‌ها... .
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 سال پیش
4بهخوان
امشب شروع کردم به خواندنش و تازه همین الان رقعه اول طلعت خانم را خواندم چه‌قدر خوب نوشته و شروعش آدم را می‌کشد به رقعه‌های بعدی و خوف و رجای این که کاش تا آخرش همین طور خوب نوشته شده باشد ... آن‌قدر نثرش پخته شده و خوب بود که آدم می‌ترسید مگر می‌شود تا آخر به همین خوبی نوشته شده باشد؟ و خب همین خوبی امیدبخش هم بود. البته همان شب تمام شد و به سفرمان رنگ خوبی زد. یک چیزیش هم بود که خیلی دوست داشتم. داستان‌های در زمینه تاریخی اغلب آن قدر درگیر ماجرا هستند که آدم همه‌اش حواسش هست که این فضای دوست داشتنی و واقعی تاریخی توی همین خانه است و آن بیرون دوباره ماشین‌ها و آپارتمان‌ها هستند و مثلا بستنی‌فروشی سر پالیزی سر جایش هست! مثل اقامت‌گاه‌های بوم‌گردی که وسط فضای شهری مهمانت می‌کنند به حس ۱۵۰ سال پیش. این باعث می‌شود که فضای تاریخی هم نمایشی باشد. اما «فدایت شوم» این طور نبود. جهان داستانیش واقعا همه جا حضور داشت. دغدغه زغال و کرسی و لباس عید و درگیری مشروطه‌چیان و استبدادیون آن بیرون و دعوای حرمین خانه باعث می‌شد آدم از جهانی که در داستان زندگی می‌کند کنده نشود. و این‌ها همه جدای نثر کارشده و مسلط رقعه‌ها بود. نقد کوچکی هم هست که سر فرصت می‌نویسم
1 سال پیش
5بهخوان
بی‌اندازه لطیف و زیباست. طلعت‌خانم با آن نثر قاجاری شیرین‌ش هم‌ به خنده‌م انداخت و هم به گریه. نسخه‌ی صوتی با صدای خود نویسنده هم شنیدنی‌ست.
1 سال پیش
4بهخوان
باهاش گریه کردم، از اینکه انگار هیچ وقت تو این دنیا اوضاع درست نبوده و فک نکنم خواهد بود... از دلتنگی و رنج سال‌های دور. --- مجموعه 18 نامه / نثر قاجاری‌ای که خوب دراومده / دوستش داشتم.
کتاب های دیگر شرمین نادریمشاهده همه