دربارهی کتاب ضیافت افلاطونسقراط معلم اول فلسفه و اخلاق و اولین شهید این علم، بیشك دوستداشتنیترین فیلسوف همه دوران است. ماجرای نوشیدن جام زهر، نام بلند او را با شوكران، زهر كشنده او قرین ساخته و ستمی كه جاهلان بر او روا داشتهاند، همچنان و تا الاباد پیشانی این جماعت را آلوده و سیاه كرده است. بیدادگاه سقراط، شگفتیانگیزترین مجامع قضاوت و بیشبیهترین آنها بوده و خواهد بود. كتاب حاضر بیان كرشمهای از افكار بلند او در باب عشق و زیبایی و حكایت آخرین اوقات حیات وی در زندان و در جمع دوستانش است كه چون بسی دلنشین و شنیدنی است.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
عشق نه زیباست و نه نیکو.
از او پرسیدم که تو ای دیوتیما، آیا گمان می کنی که عشق بدی و زشتی است؟
گفت: خاموش . مگر لازم است آنچه زیبا نیست، زشت باشد؟ مگر نمی دانی که میان دانایی و نادانی فاصله ای وجود دارد؟
من گفتم آن فاصله کدام است؟
گفت: باور درستی که نتواند منطق خود را اثبات کند، دانایی نیست اما چون شناخت به حقیقت است، نادانی هم نمی باشد و این فاصله ی میان دانایی و نادانی است.
# رساله ای در باب عشق
8 ماه پیش
5بهخوان
استاد درس فلسفهِ عشقِ سقراط زنی مانتینه یی به نام دیوتیما بود. و اینجاست که باید گفت حتی در پس تربیت بزرگان خرد و فلسفه چون سقراط و افلاطون و ارسطو، پای یک زن در میان است.
1 سال پیش
5بهخوان
گفتار اندر ستایشِ محمدعلی فروغی
این کتاب با ۳۵صفحه دیباجه به قلمِ آقای «محمدعلی فروغی» آغاز میگردد.
اعتراف میکنم برای بار دوم است که شیفتهی یک دیباجه میشوم، نخستین بار پس از خواندنِ «افسانههای تبای» با ترجمهی بینظیر و شاهکارِ آقای «شاهرخِ مسکوب» بود که کتاب دارای یک دیباجه و موخرهای غیرقابل توصیف بود که از دیدِ من ارزشِ ادبیِ آن کمتر از خود تراژدی نبود و دومین بار هنگام و پس از مطالعهی این دیباجه.
در دیباجهای که به قلمِ محمدعلی فروغی در این کتاب به چاپ رسیده است، از سرگذشت و زندگانیِ افلاطون، اصل و نسبِ او، تعبیرِ خوابِ سقراط و مرگِ او، سفرهای افلاطون، چگونگیِ تاسیسِ نخستین آکادمی توسطِ افلاطون و حضورِ ارسطو در آن، روشهای تدریس افلاطون، آثار افلاطون، ویژگیهای رسائلِ افلاطون و چگونگیِ آثارش، ویژگیهای فلسهی افلاطون و... برای خواننده اطلاعات بسیار با ارزشی به ارمغان آورده است.
از این جهت ضمنِ تشکرِ صمیمانه از ایشان برای روحشان آرزوی شادی و مغفرت مینمایم.
گفتار اندر معرفیِ کتاب
ضیافت، عنوانِ فارسی و ترجمهشدهی رسالهی «شبنشینی یا مهمانی» از افلاطون است که توسطِ آقای «محمدابراهیم امینیفرد» ترجمه و نهایتا توسطِ «انتشارات جامی» چاپ و منتشر گردیده است.
متنِ ترجمهی کتاب روان و بدون مشکل یا هرگونه پیچیدگیِ ادبیست و از دیدِ من خواننده هنگامِ خواندنِ این رساله دچار دلزدگی یا کسالت نمیگردد.
از معرفی نام و مترجمِ کتاب که بگذرم باید عرض کنم که این رساله یکی از سی و اندی رسالهی تاییدِ اصالت شدهی افلاطون است.
شیوهی نگارشِ رسالههای افلاطون بسیار جالب است، او معتقد بود خواندنِ کتاب به قلمهای مرسوم نمیتواند باعثِ آگاهی خواننده شود مگر آنکه به شکلِ یک گفتگو نگارش شود، به همین دلیل رسالههای او به فیلمنامههای تئاتر شباهت بسیاری دارند و عمدتا از گفتگوی او با چند نفر نگارش شده است.
گفتار اندر معرفیِ شخصیتها
فدروس
پوزانیاس
آروکسی ماخوس
آریستوفانس
آگاتون
سقراط
آلکیبیادس
گروهی شرابخوار
گفتار اندر داستانِ کتاب
آگاتون به واسطهی نوشتنِ یک تراژدی به شهرت و محبوبیت رسیده بود و به همین منظور ضیافتی ترتیب میدهد و دوستان و نزدیکانِ اهلِ حکمتِ خود را از جمله فدروس، پوزانیاس، آروکسی ماخوس، اریستوفانس، آگاتون، سقراط، آلکیبیادس و ... را به آن ضیافت دعوت میکند.
پس از صرف شام، آگاتون موضوعِ بحث و گفتگو را به پیشنهادِ «فدروس»(یکی از حاضرینِ جمع) «عشق» تعیین میکند چون از نظرِ فدروس شاعرانِ یونانی در آن دوران در وصف و ستایش هر چیزی شعر سروده بودند جز عشق و ستایشِ «اروس»(خدایِ عشق) و نهایتا حاضرین نیز موافقت میکنند که در موردِ آن به بحث و گفتگو بنشینند.
به ترتیبِ نامهای ذکر شده در فوق، هر کدام در توصیفِ عشق سخنوری میکنند تا اینکه نوبت به سقراط میرسد و ... .
پس از اتمامِ صحبتهای سقراط نیز ناگهان «آلکیبیادس» مست و خراب به شرحی که در کتاب میخوانیم وارد مجلس میشود و شروع به ستایش و نقدِ سقراط میپردازد... .
نقلقول نامه
"تا سرانجامِ کسی را ندانی، نمیتوان حکم کرد که خوشبخت است یا نیست. (سولون)"
"چه خوب بود اگر حکمت همانندِ آب میبود که چون از یک ظرف لبریز گردد بتواند به رفِ خالیِدیگری ریخته شود. تا هر دو به اندازهی یکدیگر از هم بهرهمند شوند. (سقراط)"
"بدبختیِ آدمهای نادان در این است که خود را دانا میشمارند."
"میان دانایی و نادانی فاصله وجود دارد. باورِ درستی که نتواند منطقِ خود را ثابت کند، دانایی نیست اما چون شناختِ به حقیقت است، نادانی هم نمیباشد و این فاصلهی میانِ دانایی و نادانی است. (سقراط)"
کارنامه
این کتاب به شدت خواندنیست اما از آن دسته از کتابهاییست که باید در زمانِ مناسب و با تمرکزِ کافی خوانده شود تا مفاهیمِ بنیادین و فلسفیِ آنرا درک کرد، خواندنِ این کتابِ ارزشمند را به نمامِ دوستانِ اهلِ مطالعهی خود پیشنهاد میکنم و ۵ستاره برای آن منظور میکنم.
بیست و یکم اردیبهشتماه یکهزار و چهارصد
1 سال پیش
5بهخوان
کسایی که می گن افلاطون چیزی از هنر نمی دونسته و با هنرمندا لج بوده، اونم بر اساس اینکه شاعرا و هنرمندا رو از آرمانشهرش تو جمهوری انداخته بیرون معلومه اصلا درست حسابی نفهمیدن افلاطون رو. سرتاسر نوشته های افلاطون ادبیات فلسفیه. چون آدم با یه مقایسه سرسری با کسی مثل ارسطو می فهمه چقدرسبکاشون متفاوته و شاید تو تاریخ فلسفه هیچ کس جز افلاطون انقدر با اسطوره سعی نکرده منظورش رو بیان کنه.
مهمانی یکی از بهترین محاورات افلاطون بود که تا الان خوندم نه با خاطر موضوعش که درباره ی " عشق " بود، برای همین زبان اسطوره ایش. اسطوره تولد اروس، اسطوره انسان هایی که به هم وصل بودند و از هم جداشدند، دیوتیما که به سقراط یاد داده عشق چیست. یکی از جالبترین قسمت هاش برای من توجیه هم جنس گرایی بود. و البته دلیل نیاز آدم ها به عشق که همان جاودانگی است.