کتاب|

عمومی

درباره‌ی کتاب خرس کوچولو و درخت آرزو: برتی و داداشی باهم بازی می کردند. برتی ماشین سواری می کرد و توی اتاق دور می زد. داداشی دنبال برتی می ر فت. داداشی گفت: «حالا نوبت منه.»
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه