کتاب|

عمومی|

سایر|

طنز

درباره‌ی کتاب من از گردنم بدم میادانتشارات آموت منتشر کرد: خبرنگار،مقاله نویس،نمایشنامه نویس،کارگردان،فیلم نامه نویس و تهیه کننده ی آمریکایی او پس از پایان تحصیلاتش در دانشگاه مدتی به عنوان کار آموز در کاخ سفید کار کرد.پس از آن با نگارش مقاله ای طنز به استخدام روزنامه ی نیویورک پست در آمد.در دهه ی هفتاد با همکاری همسرش و به درخواست باب وودوارد فیلنامه تمام مردان رییس جمهور را بازنویسی کرد و همین موضوع پای او را به دنیای فیلنامه نویسی برای تلویزیون و سینما بازکرد.از جمله مهمترین آثار افزون در مقام فیلنامه نویس،کارگردان و یا تهیه کننده میتوان به این آثار اشاره کرد:سیلک وود،سوز دل،وقتی هری با سالی آشنا شد،کلوچه،بهشت آبی من،این زندگی من است،بی خوابی در سیاتل،نامه داری،آویزان،اعدا شانس،افسون شده،جولی و جولیا افزون در دوران فعالیت حرفه ای خود چندین جایزه دریافت کرد و سه بار نیز نامزد دریافت جایزه ی اسکار فیلنامه نویسی برای فیلم های سیلک وود وقتی هری با سالی آشنا شدو بی خوابی در سیاتل شد.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
1 سال پیش
4بهخوان
دونستن این که در عمق وجود یک زن چه میگذره خیلی جذابه توی این کتاب با یک زن میان سال بدون روتوش و رودربیاستی طرف هستیم زنی که وقتی درباره کیف دوشی اش صحبت م یکنه بدون خجالت از محتویات عجیب و غریب کیف های زنانه پرده برمیداره
0 سال پیش
3بهخوان
بسم‌الله «حاج قاسم چند سالش بود وقت شهادت؟» کتاب را بستم و برای جوابش به همسرم خیره شدم. با انگشت اشاره سرش را خاراند. «اوم... دقیق نمی‌دونم. گمونم شصت و سه سال.» وقتی «من از گردنم بدم میاد» تمام شد، چقدر دلم نخواست که اینگونه که نورا افرون پیر شد و مرد، پیر شوم و بمیرم. با اینکه در هر فصل کتاب کلی خندیدم و پاراگراف هایلایت کردم، اما همه‌ی خنده‌هایم به همین توصیف و کیفیتی بود که خودش گفت: «وقتی آدم پایش روی یک پوست موز سُر می‌خورد، دیگران بهش می‌خندند. اما وقتی آدم به دیگران می‌گوید که پایش روی پوست موز رفته و سُر خورده است، می‌تواند خودش هم بخندد. اینطوری بجای اینکه آدم شخصیت قربانی یک لطیفه باشد، قهرمان همان لطیفه می‌شود.» کتاب رک و راست و شسته رفته درباره از دست دادن است. آدم وقتی را شصت رد می‌کند در یک وضعیت کمدی-تراژدی هم کلی اندوخته دارد هم کلی چیز برای از دست دادن. «فصل فراموش کردن و ادامه دادن» را خواندم و پشتم لرزید؛ اگر یک زن آمریکایی متمول مشهور و هالیوودی (در بخش فیلمنامه البته) چنین پایانی دارد، پس بقیه آنجا دقیقا چه خاکی بر سرشان می‌کنند؟ «درباره تعمیرات» را می‌شد بخوانی و بلند بلند بخندی یا گریه کنی. ری‌اکشن کاملا آزاد بود. می‌تونستی کیف کنی از ریزبینی زنانه نویسنده. ولی خب من نتوانستم به آن شئ انگاری بدن زن که حتی‌ در عنوان هم عیان بود، بی‌اعتنا باشم. «جایی که زندگی می‌کنم» و «احساس شعف» از این تلاطم‌های فلسفه‌ی جنسیت نداشت و خوشم آمد. اما نورا افرون! تو اشتباه می‌کنی! برای پایان زندگی یک فمنیست «نمی‌توانست از این بدتر باشد» همسرم سن حاج قاسم را گوگل کرده اما غرق فیلم‌هایش در عراق و سوریه و لبنان شده است. آهی می‌کشد و می‌گوید «اگه یکی توی این دنیا بود که می‌تونست ادعا کنه _سن فقط یه عدده_ اون حاج قاسم بود.»
10 ماه پیش
3بهخوان
دنیای زنان سالمند، مرموز و کنجکاوی برانگیز است. خود نگاره ی نورا افرون، دریچه ایست به این دنیا. یک جورهایی پیش بینی آینده بقیه زنان است. این کتاب را زمانی پیدا کردم که دنبال کتابهای طنز و نشاط آور می گشتم. حالا بعد از اتمام کتاب، باید بگویم که مثل هر کتاب طنز پدر مادر داری، خیلی هم جدی است. و اینکه به نظر من خواندنش برای زنان غیرسالمند لازم است.
5 ماه پیش
5بهخوان
نورا افرون رو دوست دارم، خیلی زیاد. دیدگاهش، جزئی نگر بودنش، همه چیزش رو دوست دارم. اما ترجمه در یک کلمه "افتضاح" بود.