دربارهی کتاب دلتنگی در فروشگاه اچ مارتدر این داستان نفیس میشل زائونر خود را بسیار بیشتر از یک خواننده، ترانه سرا و گیتاریست خیره کننده نشان می دهد. با شوخ طبعی او از بزرگ شدنش در مدرسه اش در یوجین، اورگان می گوید. مبارزه با توقعات خاص و بالای مادرش از او؛ یک نوجوانی دردناک را روایت میکند.
وقتی بزرگ شد، برای کالج به ساحل شرقی رفت، در صنعت رستورانداری کار پیدا کرد، و با گروه نوپایش کنسرت اجرا کرد - و با مردی که شوهرش میشد ملاقات کرد. هنگامی که میشل بیست و پنج ساله بود، تشخیص سرطان نهایی مادرش بود که مجبور شد هویت او را محاسبه کند و او را وادار کرد تا مواهب ذوق، زبان و تاریخ را که مادرش به او داده بود، پس بگیرد.
صدای زائونر با نشاط و صریح، غنایی و صادقانه به همان اندازه که روی صحنه است در صفحه زنده است. سرشار از حکایت های صمیمی که طنین انداز گسترده ای خواهد داشت و با عکس های خانوادگی کامل می شود.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
خوندن این کتاب، نه به دلیل معروفیت زیادش و نه به خاطر علاقهی وافر من به غذا و کلماتی که از اهمیت اون حرف میزنن، بلکه به دلیل شروع یک پروژه شخصی، احساسی و مهم اتفاق افتاد.
اوایل به جملههای کتاب و نحوهی نگارش خیلی نقادانه نگاه میکردم اما هر چی جلوتر رفتم، نثر لخت و صادقانهی میشل زانر بیشتر من رو در بر گرفت. به خصوص اینکه کتاب رو داشتم با صدای خودش میشنیدم و گاهی میتونستم حتی بغضش رو در پس کلمات بشنوم.
با این حال دوست داشتم از مادرش بیشتر برام بگه. از احساساتی که باهاش تجربه کرده بود، از نحوهی ارتباطشون و از قبل و بعد مرگش. هرچند میدونم در نگارش Memoir نویسنده خیلی عامدانه سعی میکنه روی یک نقطه از زندگیش دست بذاره و اون رو روایت کنه ولی ترجیح شخصی من به دلیل اتفاق کمابیش مشابهی که برام افتاده، بیشتر شنیدن از اتفاقات بعد از مرگ مادرش بود.
خوندن کتاب Crying in H Mart رو به کسایی که از جادوی تجربهی شاخص لذت غذا خوردن و غذا پختن با یک انسان مهم باخبرن، قطعا و حتما توصیه میکنم، فارغ از اینکه مثل من یک پروژهی شخصی، احساسی و مهم رو شروع کرده باشن یا نه!
4 ماه پیش
3.5بهخوان
کتاب تقریبا میشه گفت بیوگرافی خود نویسندس که خودش نوشته، درمورد زندگیش به عنوان یه دختر دو رگه ی آمریکایی کره ای و بیشتر به رابطه خودش با مادرش پرداخته.
8 ماه پیش
2.5بهخوان
با نمایش این دیدگاه داستان کتاب فاش میشود.
درباره فرهنگ کره و آمریکا گفته میشه شاید برای نوجوونای این دوره زمونه که طرفدار کیپاپ و کیدرامان جذاب به نظر بیاد اما به نظرم داستان خیلی جذابی نداشت به جز قسمتایی که مربوط به نگهداری از مادرش بود بقیش متن سطحی داشت