دربارهی کتاب بیرون ذهن من
اگر ملودی فقط میتوانست به دیگران بگوید که چه چیزهایی می داند و چه فکرهایی میکند،همه چیز تغییز میکرد.اما این اتفاق نمی افتد،چون ملودی نمی تواند حرف بزند.نمیتواند راه برود.نمی تواند بنویسد.
او درون ذهن خودش گیر کرده و همین باعث میشود که بخواهد از این حصار بیرون بپرد.
عاقبت او چیزی را کشف میکند:یک صدا...
او صاحب یک صدا شده است
صدایی که همه ی دور و بری هایش آماده ی شنیدن آن نیستند.
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
هرچقدر هم کتاب بخوانم باز هم بیرون ذهن من را فراموش نخواهم کرد. شخصیت ملودی بهقدری برایم باورپذیر بود که تمام عیببهای کتاب را میتوان به همین شخصیتپردازی بینظیر بخشید :)
2 سال پیش
3بهخوان
این کتاب در مورد دختریه به نام ملودی که مبتلا به فلج مغزیه و علیرغم هوش زیادی که داره، قادر به انجام هیچ کاری نیست، حتی حرف زدن. به همین دلیل تا مدتها فکر میکنن از نظر ذهنی هم عقب افتادهست. مثل "پای چپ من". خود ملودی راوی داستانه و کتاب از دو، سه سالگی تا یازده سالگیش رو پوشش میده.
در کل کتاب خوبیه اما میتونست بهتر باشه.
من موضوع کتابو خیلی دوست داشتم، اما ایراداتی هم به کتاب وارده. اولیش اینکه من بزرگ شدن ملودی رو احساس نمیکردم، ملودی سه ساله و پنج ساله و یازده ساله تفاوتی با هم نداشتن. دوم اینکه ملودی خیلی راحت میتونست با اسپل کردن کلمات افکارشو با اطرافیانش به اشتراک بذاره، اما خودش رو محدود کرده بود به یک سری کلمه روی تختهش، و این با شخصیت ملودی و تصویری که کتاب سعی کرده بود ازش بسازه جور در نمیاد. سوم اینکه والدین ملودی خیلی منفعل بودن. واقعا تلاش خاصی برای تغییر موقعیت ملودی نکردن. خیلی راحت میتونستن بعد از تشخیص معلولیت ذهنی، اونو پیش چند دکتر دیگه ببرن، یا ابزار بهتری برای ارتباط برقرار کردن با ملودی پیدا کنن، یا حتی گفتاردرمانی، توانبخشی و گزینههای دیگه رو امتحان کنن که کیفیت زندگی دخترشون بهتر بشه. مخصوصا اینکه مادر ملودی پرستاره. و چهارم هم اینکه پایانش به نظر من زیادی تلخ بود.
از خوندنش پشیمون نیستم، اما به پای "شگفتی" یا "ماجرای عجیب سگی در شب" نمیرسه.
2 سال پیش
5بهخوان
این داستان بسیار زیبا و غم انگیز بود
من با ملودی شخصیت اصلی این داستان همراه میشدم
با او گریه میکردم، با او میخندیدم، با او تنها میشدم و....
این کتاب بسیار دوست داشتنی بود😍
5 ماه پیش
3.5بهخوان
کتاب خوبی بود.
دونستن در مورد جزئیات زندگیِ یک نوجوان با معلولیتهای چندگانهی جسمی، تجربهی متفاوتی بود. ملودی یک دختر ۱۱ سالهست که تمام عمرش روی ویلچر بوده و برای کوچکترین کارهاش، به کمک دیگران نیاز داشته؛ و بدتر از همه اینکه هیچوقت نتونسته حتی یک کلمه حرف بزنه. با این وجود، اون به طرز چشمگیری باهوشه... ولی انگار درون ذهنش گیر افتاده، چون نمیتونه با دیگران ارتباط برقرار کنه و از درونیاتش حرف بزنه!
موضوع داستان به نظر خیلی جالب میرسید، بااینحال روند داستان اونطور نبود که انتظارش رو داشتم. از یک جایی به بعد، کلیت داستان صرفاً شبیه یک داستان نوجوانانهی معمولی بهنظر میرسید و از جذابیت اولیهش فاصله گرفت. همچنین، از همون ابتدا احساس میکردم که نمیتونم بهطور کامل شخصیت ملودی رو درک کنم. نویسنده توضیح داده که میخواسته از ملودی یک شخصیتِ مستقل بسازه، طوری که دلِ خواننده به حالش نسوزه؛ ولی خب بهنظرم این نوع شخصیتپردازی باعث میشد که خواننده نتونه خیلی از نظر احساسی به ملودی نزدیک بشه.
اگه مسائل مربوط به کودکان و نوجوانان با نیازهای ویژه براتون جالب هستن، پیشنهاد میکنم این کتاب رو بخونید.✨