کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب خاطرات من از اولین باری که مردمانتشارات سه سه تار منتشر کرد:نمی دانستم کجا هستم. با یک وجب فاصله از زمین، معلق و کمی رو به جلو آویزان بودم. اطرافم را مایع غلیظ شیری گرفته بود که زود همه چیز شفافو شیشه ای شد.میان همهمه ای از فاصله ی خیلی دور، صدای شوهرم در گوشم پیچید._امیدی هست؟
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
کتاب های دیگر جمعی از نویسندگانمشاهده همه