دربارهی کتاب جامعهشناسی بدنانتشارات ثالث منتشر کرد:
بدن را نباید ظرف و قالبی در نظر گرفت که انسانی را در خود جای میدهد، طوری که مجبور باشد موجودیت خودش را به دلیل این قالب تغییر دهد. برعکس، بدن که همواره در رابطهای تنگاتنگ با جهان قرار دارد، راه را برای انسان در این جهان باز میکرد و جهان را پذیرای او میسازد.
جهان خود را از شکوفایی حسها به ما میشناساند. هیچچیزی در ذهن ما وجود ندارد که ابتدا از خلال حسهایمان نگذشته باشد. هر دریافتی پژواکی است از هزاران پژواک دیگر و جهانی که احاطهاش کرده است، جهانی آکنده از بینهایت گزاره لذت و کنجکاوی است که انتظار یافتن پاسخ هستند. بدین ترتیب، میان بدن و کالبد جهان، نوعی پیوستار به وجود میآید که آنها را به یکدیگر گره میزند، جغرافیای بیرونی، جغرافیایی حساس و زنده است و همراه با بدن، نفس میکشد، خونریزی میکند، به تنش درمی آید یا به خواب میرود.
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
داوید لو برتون، جامعه شناس، با دغدغهای جامعه شناسانه و انسانشناسانه به مقوله بدن پرداخته است و نشان میدهد که چطور بدن امری تماما اجتماعی است که نیاز به مطالعه جامعهشناختی دارد. براین اساس، لو برتون برآن است که بدن، یک تخیل اجتماعی است و در پس پردهای از بازنماییها پنهان است. بدن حتی وجود ندارد. ما هرگز بدن را نمیبینیم، آنچه میبینیم مردان و زنان هستند. جامعهشناسی و انسانشناسی بدن شاخهای است که به بدنمندی به عنوان یک پدیده اجتماعی میپردازد.
هیچ یک از ما دارای بدنی طبیعی که براستی در ارتباط متقابل با انسانِ آن بدن باشد نداریم. ما یک شکلی از بدن را زن و شکلی دیگر را مرد مینامیم و قرار دادهایی اجتماعی بر آن وضع میکنیم. قرارداد هایی که هیچ یک به صورت طبیعی بر بدن واقعی وضع نشدهاند. بنظر میرسد که امروزه، ما برای بدن ها زندگی میکنیم و بدنها برای ما، ما چنان تنها هستیم که بدنمان تنها شریک و همراه واقعی ماست و از او انتظار داریم به شکلهایی قابل قبول برای دیگران تبدیل شود.
ما، بدنمان را با آنچه بر سر آن میآوریم، با آنچه میپوشیم مانند یک کارت ویزیت به دیگری ارائه میدهیم: شخصیت، شغل، دین، سلایق، طبقه و .... ! و بر اثر همین استثمار بدن، در چرخه مصرفی نابود کنندهای قرار میگیریم و درگیر بازی نشانهای خواهیم شد. ما نه خود چیزها بلکه نشانهای از آنهارا مصرف میکنیم. بدنها نیز دیگر به خود چیزهای واقعی تعلق نمییابد، بلکه این نشانههای غیرواقعی و مصنوعی از چیزها هستند که بر بدن قرار میگیرند و آن را به سان یک شیئ زیبا اما نشانهای خالی و تهی درمیآورد که هرگز آن بدن طبیعی نخواهد بود. ما هرگز به ارتباطی آزاد و متقابل با بدن نمیرسیم مگر آنکه از دغدغهی بدن رها شویم. این کتاب مقدمهی درخوری بر حوزهی مطالعاتی بدن میباشد.