کتاب|

عمومی|

داستان|

اروپای غربی

پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
1 سال پیش
4بهخوان
این سومین کتابی از بکمن بود که خوندم. مثل همیشه بکمن اوج زیبایی‌ها، احساسات و معانی رو تو ماجراهای کوتاهی گنجونده. یه تیکه‌ای از کتاب تونست اشکم رو در بیاره و همین قسمت باعث شد، این کتاب یکی از قشنگ‌ترین کتابایی باشه که خوندم. 🤧 این قسمت رو تو بریده‌ها نمیذارم چون خوندنش در بطن ماجرا است که قشنگه. داستان از زبان پدری روایت میشه که داره با پسرش صحبت می‌کنه. شبیه نامه‌ای که برای فرزندش نوشته و ما در حال خوندنشیم. اول کتاب، این پدر که در تمام طول داستان اسمش رو نمی‌دونیم به پسرش میگه که یه نفرو کشته و بعد روایت می‌کنه که چه اتفاقی افتاده. در این بین به گذشته‌ها میره و از عقایدش، زندگیش و رابطه‌ی پدر و پسریشون میگه. از اون کتابا است که معماهایی درباره آدما برات طرح میکنه و وقتی تا آخرش خوندی و راز قصه برات فاش شد، باید دوباره برگردی و از نو اتفاقا رو مرور کنی. خیلی قشنگ بود ولی به عنوان اولین کتابی که از بکمن میخواید بخونید، توصیش نمی‌کنم.
5 ماه پیش
4.5بهخوان
یکی از لطیف ترین کتاب‌ها درباره مرگ ، انسانیت و خانواده ، شما با صرف زمان ۲ ساعت این کتاب را تمام می کنید اما صحنه دوست داشتن ، دو دلی و غم شخصیت ها به این زودی رهایتان نمی‌کند.
1 سال پیش
5بهخوان
و من دوستت دارم یک داستان کوتاه از فردریک بکمن است. موضوع متفاوت، پرداخت جالب و سبک نوشتاری نویسنده و تعابیری که استفاده کرده باعث شد از خوندن این کتاب واقعا لذت ببرم. قطعا در یک داستان کوتاه به اندازه‌ی رمان نباید دنبال شخصیت پردازی گشت اما با این حال به نظرم در شخصیت پردازی هم خیلی موفق عمل شده بود. من این کتاب رو به خصوص برای جملات کوتاهی که در روند روایت نوشته شده بود و وادارت میکرد بهشون فکر کنی دوست داشتم و فکر میکنم تجربه‌ی خوندنش میتونه جالب باشه. فکر کردن به ردپاها میتونه اندازه‌ی فکر کردن به آینده و مرگ مهم باشه!
2 ماه پیش
3.5بهخوان
خیلی وقت‌ها دوست ندارم درمورد کتاب‌هایی که می‌خوانم چیزکی بنویسم ولی تجربه‌ی سال‌ها کتاب‌خواندن ثابت کرده نوشتن یادداشت کوتاهی گوشه‌ی کتاب، بعدها کمک می‌کند بهتر حال و هوایش و حال و هوایم وقت خواندن کتاب را به یاد بیاورم. داستان‌های چندلایه را خیلی دوست دارم، قصه‌هایی که امکانی برای سپیدخوانی دارند یا صاحب زیرمتن‌های تحسین‌برانگیزی هستند. اما بیش‌تر از همه‌ی این‌ها، عاشق داستان‌هایی هستم که سراغ تصاویر بدیع رفته‌اند و به موضوعاتی که از فرط مورد توجه بودن نخ‌نما شده‌اند، از زاویه‌ای متفاوت، با حسی نو و بسیار شخصی نگاه کرده اند. مرگ، سرطان، فرشته‌ی مرگ، پدر بودن، مسئولیت‌پذیر نبودن، کودکان و فضای بیمارستان، همه تکراری‌اند اما داستانی که خلق شده، بی هیچ تلاشی برای ژانگولربازی، خواندنی است. این داستان را یک قصه‌ی شخصی جان‌دار دیدم. بکمن شخصی‌نویس جالبی است!
کتاب های دیگر فردریک بکمنمشاهده همه