دربارهی کتاب دختران مهتابنشر افراز منتشر کرد:... «من نجیه هستم، قمر؛ و تو را می خواهم.»هنوز و بعد از گذشت سال ها صدا و کلماتش در سر عزان طنین انداز است. « من نجیه هستم، قمر؛ و تو را می خواهم.» عزان زنان زیادی را در زندگی اش نمی شناخت و قطعاً زنی به آن شجاعی را هرگز نمی شناخت. قمر؟ او باید لقبی فراتر از ماه داشته باشد. او از هر چه در زندگی دیده و هر چه خواهد دید، زیباتر بود. در شبی مهتابی او را دید؛ گویی حورالعینی بود که خداوند به بندگان باایمانش بشارت داده است. از او دور شد، کفش هایش را زیر بغل زد و فرار کرد. به هیچ چیز نمی توانست فکر کند و با تمام قدرت به سوی عوافی می دوید...پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
سه خواهر و چند زن در جامعهای مردسالار، به دنبال آرزوها و رویاهایی که از ازدواج و عشق دارند
داستان در ابتدا به نظر روند گسستهای دارد ولی به تدریج میتوانی داستان ها و ارتباط افراد و شکست هایشان را از زبان خودشان بشنوی
1 سال پیش
3بهخوان
وقتی که یادداشتم را گم کردم و به جای «دختران آفتاب» «دختران مهتاب» را خریدم؛ خواندمش. سرگذشت سه خواهر در جامعه عربی عمان را. کتاب اطلاعات جالبی از فرهنگ و آداب زندگی مردمان این دیار در خود دارد؛ اگر این کتاب را اشتباهی نمیخریدم، شاید هرگز نمیدانستم، جایی در نزدیکیمان، کنار خلیجِ فارس، در همین عمانی که رو نقشه دیر دیده میشود، تا چند سالِ پیش قانون بردهداری برقرار بوده است...
دختران مهتاب اشتباه دوستداشتنی و شیرینی بود. 🦋
0 سال پیش
3.5بهخوان
از سری کتاب های شانسی:)
این ترجمه رو نخوندم؛ اما ترجمه گمنامی که خوندم هم بسیار خوب و جالب بود؛ هر چند که واقعا ویراستار بزرگوار یه جاهایی از دستش در رفته.
آقا داستان های کوتاه از آدم های مختلف. که کنار هم رمان می شن.
در واقع؛ زندگی یک خاندانه که ازدواج ها و بچه هاشون هم حکایاتی دارن و بانو جوخه اونا رو هم بیان می کنه.
تخیل و پردازش نویسنده واقعا خوبه. قشنگ می تونی شخصیت ها رو تصور کنی و فرق هاشونو تشخیص بدی. اینکه این همه داستان مختلف رو با منطق نسبتا درستی تو یه کتاب کم حجم بخونی چیز جالب و خوبیه و من دوست داشتم کار رو.
آداب و رسوم مردم عرب به خصوص اونهایی که نزدیک خودمون هستن رو با جزئیات ذکر کرده و همین کتاب رو جذاب تر هم می کنه.
فقط سرنوشت نهایی شخصیت ها واقعا مشخص نیست. این اذیت کنندهس.