دربارهی کتاب اتفاقات کم اهمیت زندگی یک کاکتوساَوِن گرین دست هایش را موقع کُشتی گرفتن با تمساح یا آتش سوزی عظیم تانزانیا از دست نداده؛ این داستان های ساختگی را فقط زمانی تعریف می کند که مردم نگاهش می کنند.واقعیت این است که اَوِن بدون دست به دنیا آمده ولی تا الان که سیزده سالش است، این نقص عضو برایش مانع انجام دادن هیچ کاری نشده. حالا قرار است پدر و مادرش نگهداری از یک پارک تفریحی درب و داغان به اسم«گذرگاه دلیجان» را در آرویزونا به عهده بگیرند و اون مجبور است تمام آدم ها و جاهای آشنایش را پشت سرش رها کند و با خانواده اش راهی آن جا شود...پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
اگر نوجوانی دارید که اعتماد به نفس کافی ندارد یا از نقصی رنج می برد این کتاب را بخواند.
داستان طنز ، پر کشش و توصیف های موقعیت عالی
1 سال پیش
کتاب پرکششه و داستان جالبی داره. نشون میده که چطور میشه با معلولیت یا بیماری زندگی کرد و برخورد مناسب رو هم به آدمای دیگه یاد میده. طنز ریزی هم داره. (رده سنی کتاب +۱۲ هست)
ترجمه هم خوب بود.
8 ماه پیش
5بهخوان
با نمایش این دیدگاه داستان کتاب فاش میشود.
شخصیت داستانو خیلی درک میکردم(منم یه نقص دارم ولی جسمانی نیست)
یجاهایی باورم نمیشد دو نفر با نقصای کاملا متفاوت انقد مشکلات مشابهی داشته باشن یا انقدر شبیه به هم عمل کنن
شوخی های خودش با نبودن دستش رو دوست داشتم معلوم بود که خیلی خوب تونسته از پسش بربیاد
بخشی از کتاب: "بین این نگاه ها یک نگاه وحشت زده ی ترحم آمیز هم هست. نگاه «آخی موجود بیچاره ی بی دست.》این آدمها نه تنها نگاهم میکنند، بلکه وقتی باهاشان چشم توی چشم میشوم یک لبخند غمگین تأسف بار هم تحویلم میدهند بهتر است این جور نگاههایشان را ذخیره کنند برای یتیم های بی خانمان گرسنه .بی دست بودن دیگر آنقدرها هم بد نیست. "
امیدوارم این حس ترحم رو نسبت به کسایی که هر نقصی دارن نداشته باشین چون بیشتر موجب آزارش هست نه کمک به اون