کتاب|

نوجوان|

داستانی|

کارآگاهی

پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
1 سال پیش
5بهخوان
داستانی جذاب و زیبا از آگاتا کریستی. اگر می خواهید متعجب و متحیر شوید و مجذوب قدرت نویسندگی و ذهن فوق العاده قوی نویسنده شوید، حتماً این کتاب را بخوانید. واقعاً یک نویسنده باید قدرت ذهنی زیادی داشته باشد تا بتوانید همچین داستانی بنویسد و وقایع آن را جوری کنار هم بگذارد که مخاطب سردرگم شود. ماجرا از این قرار است ده نفر به یک جزیره موسوم به جزیره سرخ پوست دعوت می شوند؛ اما آن ها میزبان را نه دیده اند و نه می شناسند. در ادامه هر کدام از این ده نفر به شیوه ای می میرند. این شیوه ها هر کدام در یک شعر که در اتاق همه مهمانان نصب شده اتفاق می افتد. شعری به اسم ده بچه سرخ پوست که در آن هر کدام از بچه سرخ پوست ها به طریقی می میرند و یکی یکی کم می شوند. غیر از این ده نفر هیچ کس در جزیره نیست و ارتباط جزیره با دنیای اطراف قطع شده است. ابتدا حدس می زنی که خب کسی در جزیره مخفی شده و این افراد را می کشد؛ ولی اندکی که در داستان پیش می رویم این نظریه اعتبار خود را از دست می دهد. چرا که آن ها جزیره را می گردند و نه کسی را پیدا می کنند و نه جایی برای مخفی شدن در جزیره وجود دارد. پس یکی از آن ده نفر قاتل است. اما او کیست؟ و این سوالی است که برای رسیدن به جواب آن باید کتاب را تا آخر خواند. البته می شود به هر کدام از آن ها مضنون شد ولی آیا مدرک مورد قبولی دارید و بر اساس شواهد این حدس را می زنید؟ وقتی فرد مورد نظر شما نیز کشته شود آن وقت چه می کنید؟ داستان به شکلی پیش می رود که واقعاً مخاطب گیج می شود و عاجز از شناسایی قاتل. اگر قصد به چالش کشیدن مغز خود را دارید حتماً این کتاب را بخوانید. امین پازوکی ۱۴۰۱/۰۴/۱۲
1 سال پیش
5بهخوان
واقعا عالی بود . چقدر ذهن اگاتا کریستی فعال بود و چقدر این زن باهوش بوده
1 سال پیش
4بهخوان
اندکی بعد از تحویل سال ۴۰۲ آخرین کتاب سال یک ‌ واقعا از هیجان قلبم تاپ تاپ می‌کوبید اون آخرا و چون نزدیک سال تحویل بود و می‌خواستم قبلش تموم کنم یه‌جاهایی رو اصن نمیفهمیدم و برمی‌گشتم از اول میخوندم هی. که دیگه بیخیال شدم و بعد مراسم تحویل سال نو و این صوبتا برگشتم فصل پایانی رو با آرامش و توجه بیشتری دوباره خوندم. باید بگم بعد خوندن چهارپنجتا از کتابای آگاتا دیگه حقه‌هاش شگفت‌زده‌ت نمی‌کنه چون زیادی پیچیده میشن و هیچ سرنخی نداری که بتونی حدس بزنی قاتل کیه. و آخرش که پوآرو (البته که این کتاب از مجموعه پوآرو نبود) یا دانای کل ماجرا رو کشف می‌کنه، می‌خوره تو ذوقت چون تو از خیلی چیزها خبر نداشتی و خماری که چه اتفاقی افتاده. اینکه آگاتا جنایی‌نویس معرکه‌ای هست شکی توش نیست اما بنظرم این قهار بودنش به‌خاطر پنهان کردن یه عالمه از سرنخ‌هایی هست که فقط خودش خبر داره و آخر داستان رو می‌کنه و این موضوع خیلی پسند من نیس:)
6 ماه پیش
5بهخوان
بالاخره با قلم آگاتا کریستی رو به رو شدم و چه کتابی ازش خوندم!!!!!! اگر بخوام با دو کلمه توصیفش کنم میگم حیرت انگیز و جذاب ؛ ولی این کتاب خیلی حرف برای گفتن داره! قلم شگفت انگیز خانم کریستی من رو جوری تسخیر کرد که با وجود درس و مدرسه (😩) تونستم کتاب رو تو ۳ روز تموم کنم و رکورد جدید برای خودم ثبت کنم!! شخصیت های کتاب بسیار حساب شده و کامل بودن ، به طوری که بعد ازینکه باهاشون به طور کامل آشنا میشدی ، (حدود در ۳۰ صفحه اول این اتفاق میافتاد) به شدت برات واقعی میشدن! روند و خط زمانی محشر بود و چیزی که باعث میشه کتاب رو در سریع‌ترین حالت ممکن تموم کنید همینه ؛ چون دقیقا در لحظه ای که لازمه اتفاق جدید میوفته و باز دوباره همه چیز رنگ و بوی جدیدی میگیره! پایان کتاب برای من اصلا قابل پیش بینی نبود ولی شاید تنها نقطه ضعفی که میتونم ازش بگیرم اینکه به دلیل شعر ده بچه زنگی که در اول داستان اومد شاید اتفاقات پیشرو یکمی قابل حدس میشد ، ولی آیا پایان کتاب قابل حدس بود؟ برای من به هیچ وجه. به عنوان تازه کار در ژانر جنایی خوشحالم که کتاب آگاتا کریستی جزو اولین ها بوده! پ.ن۱ : در ابتدای کتاب با تمام هوش و حواسم در حال به خاطر سپردن بسیاااار دقیق شخصیت ها بودم و در طول کتاب صدهاهزاربار به شعر و اطلاعات شخصیت ها برگشتم تا هیچ چیزی از دستم در نره!(احساس میکنم یکی از ویژگی های خوندن کتاب های آگاتا کریستی همینه.) پ.ن۲ : مضمون و موضوع کلی داستان رو دوست داشتم "مجرمانی که قانون نسبت به آنها سکوت کرده بود" و چقدر بعضیاشون سزاوار این مجازات بودند. و چقدر بعضیاشون در مقابل این مجازات مظلوم و بی گناه بودن.
کتاب های دیگر آگاتا كريستيمشاهده همه