۶ فصل
یک_انسان و حیوان
تو اولین قسمت از تفاوت ها و شباهت های انسان با حیوان میخونیم و اینکه برتری ما نسبت به سایر موجودات چیه
دوم، علم و ایمان.
رابطه علم و ایمان چگونس؟ آیا میتونن بدون هم باشن
یا هر کدوم نیاز به دیگری دارن؟ هر کدوم چطور تو زندگی کمکمون میکنن؟
حالا که تکلیف رو با ایمان و علم مشخص کرد میره سراغ چی؟ ایمان مذهبی
ایمان مذهبی چطور؟ ما چرا بهش نیاز داریم؟
مگر نمیتونیم خودمون احساسات، ایده ها و باقی مسائل رو به شکل طبیعی جلو ببریم؟چه نیاز به ایمانی مذهبی داریم پ؟
حالا میره سراغ مکتب جامع که چیه؟ اسلام
از لغزشگاههای اندیشه از نظر قرآن مثال میزنه مثل میل های نفسانی، تکیه بر گمان به جای علم، شتابزدگی و...
در آخر هم سه تا منبع تفکر میده. ینی چی؟
قرآن مارو دعوت کرده به اندیشه و تفکر در چیز های شایسته و بهمون گفته دنبال چیزایی که هیج بدردتون نمیخوره نرین و اصلا فکرتون رو خرجش نکنین. حضرت محمد فرمود علمی رو که دارا بودن اون سودی نبخشه و نداشتنش زیانی نرسونه بیهودس.
اما علمی که سودمند همیشه مورد تشویق اسلام بوده
حالا قرآن این سه موضوع رو برای تفکر مفید و سودمند ارائه داده که نویسنده در مورد هر کدوم مختصری توضیح داده: طبیعت_تاریخ_ضمیر انسان
متن جذاب و روان و خوندنش بسی دلچسب
2 سال پیش
5بهخوان
نظم ذهنی و موضوعی استاد در ارائهی مطالب باعث میشود انسان با خواندن کتابهای او به نتیجه برسد. یعنی دقیقا چیزی که نویسنده نیت کرده است. وقت میگذارید و آرام آرام میخوانید و توصیهام این است که این کتابهای بنیادین را مثل رمان نخوانید. خیلی آرام، با تومئنینه و با فکر. گاهی میشد تنها ۵ صفحه را میخواندم. اما آن را کاملا هضم میکردم در خودم.
برای کسانی که میخواهند از صفر ِوجودیشان دیوار را تا ثریای ِابدیتشان راست بچینند، خواندنش توصیه میشود.
1 سال پیش
4بهخوان
با نمایش این دیدگاه داستان کتاب فاش میشود.
این کتاب به علت روان بودن و مسائلی که بدان پرداخته ، برای ورود به مباحث دینی و مذهبی برای من خیلی خوب بود.
کتاب به صورت عمقی به تعریف ایمان و شرح آن نپرداخته ولی خیلی جاها به تعدادی از سوالاتم و همچنین دغدغه هایم پاسخ گفت و مفاهیمی رو برایم قابل لمس تر کرد.
و در قسمت هایی یادآوری های شیرینی برایم داشت.
خلاصه کتاب:
«به مقــایسهای بین انسان و حیوان پرداختـه شـدهاست و برتری انسان نسبت به حیوان را در دو چیز می خواند: علم و ایمان و این دو را مکمّل هم میداند. در ادامه از ایمانهای مذهبی میگوید و مزایای آن نسبت به دیگر ایمــانها مثل ایمـان به پول و قدرت و.. بیــان میکند و ضـرورت داشتن یک ایدئولــوژی معیـّن و انواع ایدئولوژیها را ذکر مـیکنــد و با هم مقـایسه میکنـد و مکتب اســلام را به عنوان مکتبی همهجانبه بیان میکند و در پایان منابع تفکّر در اسلام را نام میبرد.»
استاد برتری انسان را نسبت به حیوان،علم و ایمان می داند،دو بال برای قرار گرفتن در مسیر کمال انسانی که هیچ یک نیز،جانشین یکدیگر نمی شوند.
و چه زیبا درباره ی علم و ایمان می نویسد:«علم به ما روشنایی و توانایی میبخشد و ایمانْ عشق و امید و گرمی؛ علم ابزار میسازد و ایمان مقصد؛ علم سرعت میدهد و ایمان جهت؛ علم توانستن است و ایمانْ خوب خواستن؛ علم مینمایاند که چه هست و ایمان الهام میبخشد که چه باید کرد؛ علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون؛ علم جهان را جهان آدمی میکند و ایمان روان را روان آدمیت میسازد؛ علم وجود انسان را به صورت افقی گسترش میدهد و ایمان به شکل عمودی بالا میبرد؛ علم طبیعتساز است و ایمان انسانساز.
علم زیبایی عقل است و ایمان زیبایی روح؛ علم زیبایی اندیشه است و ایمان زیبایی احساس. علم امنیت برونی میدهد و ایمان امنیت درونی. علم جهان را با انسان سازگار میکند و ایمان انسان را با خودش.
استاد مطهری، انسان و ایمان، ص23»
من برداشتم اینگونه است( با توجه به خوانده هایم و تجربیات زندگیم) برای رسیدن به ایمان،علم و آگاهی باید وجود داشته باشد ،بعد از آن اگر(مخیر بودن انسان مد نظر است) در درون آدمی شعله ی شور و اشتیاق زبانه کشد ،آنگاه است که این علاقه و انگیزه به همراه علم می شود ایمان.
یعنی وقتی عقل انسان وجود خدا را بپذیرد، به نظرم اولین شرط حرکت به سوی او را بهدست آورده ولی هر حرکتی علاوه بر شناخت، نیازمند انگیزه هم است.
شناخت به تنهایی نمی تواند انسان را به حرکت آورد؛
پس شناختی می تواند انســان را به حـرکت درآورد که شوق انگیز باشد و اشتیـاق انسان وقتی شعله ور می شود که نتیجه حرکت خود را به سوی کمال و سعادت ببیند.
پس فرد مختار با توجه به عقلش و یا شرح خبرهایی که شنیده است ،اشتیاقی را در دل احساس می کند و وقتی دست به عمل بزند به ایمان می رسد،یعنی به یقینی توأم با عمل و عشق است.