دربارهی کتاب ابر طبقهانتشارات کویر منتشر کرد:در جهانی با قدرتی شدیدا متراکم ابر طبقه ای صرفا چند هزار نفری کلیدهای زمین را در چنگ خود دارند.شبکه ها و نشست هایی آنان را، ورای مرزها و حوزه ها،به هم می پیوندند.بیشترشان زبان مشترک دارند،روزنامه های مشترک می خوانند و به استراحتگاه های مشترک سفر می کنند.قدرت نه تنها در دستان شماری اندک متراکم است که همین شمار اندک نیز تنها در چند نقطه از جهان متمرکزند- غالبا سفید پوستند و مرد! تنها چند هزار نفرند،با اشتراکات فراوان،دستی بر مهم ترین اهرم های قدرت و علایقی مشترک-از تنظیم بازارها تا فراگردهای اخذ مالیات از آزادی جابجایی تا دسترسی آسان به نیروی کار از تعیین آنها که باید به سلاح های کشتار جمعی دسترسی داشته باشند،و آن ها که نباید داشته باشند!...با همه پراکندگی جهانی و ندرت نظایر این ابر طبقه در انبوه میلیاردها انسان کره زمین،شناسایی آنان به عنوان جامعه ای خاص،و مشاهده شیوه تکوین این جامعه حداقل با چشم عقل،دشوار نیست-جغرافیایی که از کنزینگتون جنوبی تا شرق منهتن،از سن تروپه تا دوبی،از دانشگاه های هاردوارد،ییل و کمبریج تا اتاق های جلسات هیات مدیره،نهادهای فرهنگی،بانک ها و دسته جات سیاسی امتداد دارد.این جزایر انسانی که با علایق مشترک و هواپیماهای اختصاصی به هم پیوسته اند،مجمع الجزایری پر تلالو وقدرت مدار در دل اقیانوسی از انسان های تشنه،آرزومند و محرومند-اقیانوس انسان هایی که برای آنها کار می کنند،از تصمیماتشان آسیب می بینند ،مورد هجوم سیل خروشان هوس های سیاسی آنان قرار دارند و عمیقا از دیدگاههای آنان تاثیر می گیرند.این جغرافیایی نیست که روی هر نقشه ای قابل مشاهده باشد.با وجود این که یقینا بیش از هر جغرافیایی در عصر جهانی شدن،با مرزهایی در حال رنگ باختن برحیات انسان ها اثر گذار است.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
بیشتر برای این خوندم که بهنظر سهلخوان و سرگرمکننده میاومد، که تقریباً هم همینطور بود. ولی دستآخر چیز چندانی عرضه نمیکنه.
کتاب در سال ۲۰۰۸ منتشر شده، اما چندباری از دونالد ترامپ هم، بهعنوان یکی از اعضای ابرطبقهی جهانی، اسم آورده. چین، در این کتاب، هنوز تبدیل به تهدید جدی نشده و رشد مداوم و پایدارش -برخلاف رشد افتان و خیزان هند- اون را به یگانه رقیب جدی آمریکا تبدیل نکرده. هربار از چین در کنار هند نام برده میشه، که الان که ما اختلاف دو کشور را میبینیم نکتهی بامزهای به حساب میآد.
فارسی مترجم -شکرخدا- خوبه و برای همین هم خواندنش شکنجه نیست. مترجمهایی که فارسی بدی دارند جملات بی-سر-و-ته مینویسند و خواننده نمیتونه معنای خود جمله را بفهمه. اما در این کتاب جملات قابلفهم و -بیش از آن- خوشخواناند، اما گاهی معنای بعضی جملات اشتباه بهنظر میرسد.
نمونه: صفحهی ۳۰۴
«بزرگترین کلیسای جهان، کلیسای انجیلی یوییدو فول در کرهی جنوبی، گنجایشی بیش از هشتصدهزار نفر دارد.»
درستش اینه که تعداد اعضای این کلیسا هشتصدهزار نفر است، نه گنجایش آن.