کتاب|

عمومی|

ادبیات|

درباره‌ی زبان و ادبیات

پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
1 ماه پیش
0.5بهخوان
من که زیاد حال نکردم اکثر ارجاعات به فیلم های دهه ۳۰ یا ۴۰ و دوران پارینه سنگی هالیوود است .از آن فیلم ها که مسعود فراستی به زور خوانده!! ایده اصلی کتاب این است که نشان دهد مرگ مولف بارت و امتداد آن در فوکو و دریدا چیز بیخودی است .اتفاقا ایده اصلی برای مولف و یا کارگردان است نه مخاطب و .... کلا دوست داشتم راجع به تجربه زیسته دیلتای و مصادیق آن در سینما و کارگردانان بگوید که متاسفانه فقط سلبی بود به مرگ مولف بارت و مقاله مولف کیست از فوکو .... خب تا اینجا اومدی حیفه که علامت زنگوله رو فشار ندی و ما رو در کانال ایتا سابسکرایب نکنی :-)) آدرس کانال @neveshtanijat
1 سال پیش
2بهخوان
شاید از خشم باشد. غمگین‌ام، یکی از بیادماندنی‌ترین تصویرهای عمرم امروز نیست شد. ابهت نمایشگاه کتاب، قداستش روبروی چشمانم خورد شد و فروریخت. از زیباترین و آیکونیک ترین لحظات زندگی‌ام تاریخی شد؛ امسال مثل هرسال هیجان داشتم، اما زود کور شد. مثل سال‌های پیش نبود. امروز چیزی بسیار عزیز را از دست دادم؛ 22 اردیبهشت! بدان و آگاه باش که خشمگینم نه از دست تو، ولی این خشم با تو پیوسته‌است و تو یادآور این خشم هستی. از غم به خشمگینی، فکر نمی‌کردم احساسات انقدر به هم پیوسته باشند. این دو حس، امروز به فاصله‌ی کمی از هم زاده شدند و به احتمال قوی مانا می‌مانند. 22 اردیبهشت. این کتاب را به زور، در 22 اردیبهشت 1402 از نمایشگاه کتاب خریدم. اصلا کتاب خوبی نبود، شاید هم قربانی این روز شد. موضع نویسنده شفاف نبود. مترجم هم خیلی تر و تمیز ترجمه نکرده‌بود. خلاصه در 22 اردیبهشت مطالعه کردم کتابی را اما حال دلم خوش نبود. شاید این کتاب قربانی باشد. خشمگینم.