کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب ریشه در اعماق (محراب قلم )دكتر روی بیمار خم شد. چشم‌های بسته او را با دو انگشت باز كرد. بعد لب‌هایش را از هم گشود. دندان‌هایش به هم قفل بودند. گوشی را روی گوش‌هایش گذاشت. مادر نای ایستادن نداشت. كنار صندلی چمباتمه زد. دكتر گوشی را روی گردنش رها كرد: ـ پسرتان موجی نشده؟...
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
کتاب های دیگر ابراهیم حسن بیگیمشاهده همه