داستان یک سفر به سوریه و ماندگاری در انجا و دفاع از حرم حضرت رقیه است. در طول داستان به مشکلات ایرانی بودن در برخی محلات سوریه اشاره میشود. جهالت داعش در فهمشان از دین که حتی به کودکان خود رحم نمی کنند نشان داده شده است.
کتاب بیانی ساده و روان دارد. اما اگر طاقت خواندن واقعیت چهره داعش را ندارید نخوانید. کتاب مناسب کسانی است که تصور می کردند ایران هرگز سوریه نمیشود و حضور ما دخالت نظامی در انجا است.
2 سال پیش
4بهخوان
در تعریف کتاب همین کافی ست که وقتی بازش کردم یک نفس تا پایانش رفتم و زمینش نگذاشتم. اینقدر روایت آقا جمال و زندگی در سوریه و هشت سال معرکه ش کشش دارد که دلت می خواهد ادامه داشته باشد. قصه ی آقا جمال همه حرفی برای گفتن دارد. همه چیزی برای آموختن. از تشخیص کج و راست و معنویت تا تشخیص حق و باطل و سیاست. از اعتقاد و ولایت تا رفاقت و محبت. این کتاب را به خیلی ها می شود توصیه اش کرد. به بیراهه رفته ها، به رفیق بازها، به آنها که نفهمیدند چرا شیعه و سنی برادرند، به شیفتگان غرب، به آنها که نفهمیدند توی سوریه چه خبر شد، به آنها که دلشان پر می کشید برای دفاع از حرم، به اهل روضه. همه شان باید مراقب باشند، کتاب غافلگیری زیاد دارد..
2 سال پیش
3بهخوان
«اجارهنشین خیابان الأمین» کسی نیست جز جمال فیضاللهی؛ مدافعحرمی که اهل ایلام است. او که زمانی در ترکیه در کار قاچاق اجناس بوده و برای خودش اسم و رسمی داشته، در این کتاب از یک اتفاق مهم در زندگیاش صحبت میکند. اتفاقی که زندگیاش را از این رو به آن رو کرد و او را پای سفرهی اهلبیت(ع) نشاند. کی فکرش را میکرد که یک قاچاقچی حرفهای، بشود چاییدمکن حرم حضرت رقیه(س)؟ شرح ماجرا را از زبان خودش بخوانید!
2 سال پیش
4بهخوان
ماجراهای بسیار جذاب و گاهی غیرقابل باور که برای آقاجمال قهرمان این قصه واقعی اتفاق افتاده است. تعریف وقایع و جنگ سوریه از دید یک ناظر غیر سوری که در هیچ سمت ماجرا ذینفع نیست، نگاه جدید و واقعبینانهتری از این وقایع به خواننده میدهد.
کتاب را که شروع کردم دیگر نتوانستم زمین بگذارم داستان پرکششی دارد.