کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب شب ناسور (موزه عبرت ایران)انتشارات سوره مهر منتشر کرد:عصر بود که آوردنش کمیته، مستقیم برده بودنش به اتاق حسینی، من که رسیدم بالای سرش، بسته بودنش به تخت، هنوز حسینی کارش را شروع نکرده بود، اما شلاقش دستش بود و آماده. رو به حسینی گفتم: (اعتراف نکرد دکتر؟)به حسینی می گفتیم دکتر. از بس وارد بود توی کارش. شلاق هایش حرف نداشت، حتی بهتر از من. جای پرسیدن نبود. اگر حرف زده بود به تخت نمی بستنش. نشستم روی صندلی و سیگاری روشن کردم. حسینی شلاقش را بلند کرد و پرسید: (نمره ی کفشت چند است؟)مردک زل زده بود به حسینی و لابد فکر می کرد شماره ی کفشش را می خواهد چه کار. گفت: (چهل و یک.)حسینی شلاق را فرود آورد به کف هر دو پایش. گفت: (الان شماره پات را می کنم پنجاه.)
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
0 سال پیش
5بهخوان
هر کس در مدح پهلوی یا انگلیس چیزی گفت می‌تونید بدید کتاب رو بهش تا بخونه. خوندن این حجم از شکنجه و کارای ضدانسانی رو بهتون پیشنهاد میکنم تا کمتر گرفتار فراموشی و روزمرگی بشید. تا بهمون یادآوری بشه جایی که ایستاده‌ایم راحت به دست نیومده و برای ثانیه به ثانیه‌ش مسئولیم.
1 سال پیش
3بهخوان
﷽ داستان جنایت را از زبان جنایتکار خواندن،به درک بیشتر جنایت کمک می‌کند!! در شب ناسور راوی یک جنایتکار حرفه‌ای‌ست. راوی شب ناسور،اصغر ضحاک است،شکنجه‌گر درجه یک ساواک که در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب با لباس زندانیان سیاسی از زندان بیرون می‌آید و حالا در زندگی مخفی خود،دنبال جبران ناتوانی خـود در برابر کسانی‌ست که روزی در مقابلش به عنوان زندانی نشسته بودند،او به عنوان خبرنگار با بعضی از افراد ارتباط می‌گیرد، نویسنده به خوبی در بین صحبت شخصیت های کتاب به جنایت ها و تاریخ مبارزه با رژیم طاغوت اشاره کــرده،قلم‌نویسنده روان است و کتاب به راحتی خوانده می‌شود، سیاهی رژیم گذشته به خوبی مشخص است،خصوصا صبر انقلابی ها و ناتوانی ساواک.
11 ماه پیش
اینکه این رمان نسبت به دیگر آثار نویسنده کیفیت داستانی پایین‌تری دارد را سایت‌ها نوشته‌اند. مصاحبه‌های خود حسن‌بیگی درباره اثر هم تسنیم کار کرده که خواندنی است. من فقط به محتوای کتاب که بر محور ساواک و شکنجه‌هایش استوار است اشاره‌ای کنم: پنس را فرو کنند زیر ناخنت. بعد با فندک داغش کنند. این را وقتی می‌خواندم هم سر انگشت‌های گزگز می‌کرد. الآن به خودم قول می‌دهم که یک‌ذره هم نمی‌توانم این شکنجه‌ها را تحمل کنم. خدا بهشت نصیب‌شان کند که با تحمل‌هایشان قدمی در راه به ثمر رسیدن انقلاب برداشته‌اند. و بدا به حال مسئولین به ظاهر انقلابی امروز این کشور...
کتاب های دیگر ابراهیم حسن بیگیمشاهده همه