دربارهی کتاب نامه های معمولی سربازی که هیچ کس او را نمی شناختالیور که همه چیز را درباره ی جنگ داخلی می داند، برای پروژه ی درس تاریخ با الا هم گروه می شود. از نظر الیور، هم گروهی اش دختری وظیفه نشناس و خیالباف است. علاوه بر این دردسر، الیور باید درباره ی سربازی تحقیق کند که در هیچ جنگی شرکت نکرده و براثر بیماری مرده است. او مطمئن است که پروژه اش نابود می شود. اما الا با آنچه الیور انتظار دارد خیلی فرق دارد. با کمک کوین که مشاور نویسندگی آن هاست، اوضاع این تیم سه نفره روبه راه می شود. الیور می تواند پرده از یک معما بردارد، اما آیا ارزش دارد که در ازای دانستن حقیقت، دوست های تازه اش را از دست بدهد؟پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
یکی از اساتید داشتند موضوع شخصیت و این چیز هارا میگفتند، از جمله شش ضلعی هالند، منم متوجه نمیشدم.
یکی از دوستان هم کتابی در دست داشت، پیشنهاد کرد بخوانمش در این موضوع کمک میکند.
کمک کرد.
کتابی معمولی
1 سال پیش
3.5بهخوان
داستان درباره الیور پسر نوجوانی است که به تاریخ مخصوصا جنگهای داخلی آمریکا خیلی علاقمند است. معلم مطالعات اجتماعی پروژهای برای دانشآموزان تعریف میکند تا با کار گروهی دربارهٔ شخصیتهای تاریخی درگیر در جنگ داخلی تحقیق کنند. الیور با الا همگروه میشود. دختری گوشهگیر و کمحرف که درسش ضعیف است. در فرآیند تحقیقات این دو به مفاهیمی چون دوستی، صلح، کار گروهی، حقپذیری، پرسشگری و ... میرسند.
داستانی که به نظرم برای معلمین و والدین هم خیلی الهام بخش است. از نظر شیوه آموزش و ارتباط با نوجوان.
1 سال پیش
3.5بهخوان
احتمالاً خلاصهٔ کتاب را میتوانید در یادداشتهای دیگر خوانندگان پیدا کنید. پس بگذارید این ناکامی عمیقم را با شما در میان بگذارم: حسرتِ بر دل ماندهٔ دیدن کتابهای فارسی از نویسندگان ایرانی که برههای مهم از تاریخ کشورمان را تنیده در تاروپود یک داستان واقعی به نوجوانان معرفی و اهمیت آن را به هر خوانندهای گوشزد کنند. (یک بار دیگر به احترام دروازهٔ مردگان و دیگر آثار تاریخی جناب شاهآبادی میایستم و زحمات ایشان را در به تصویر کشیدن تاریخ نادیده نمیگیرم که از نوادر هستند)
فکر میکنم کمتر کسی یافت شود که این کتاب را بخواند و در دلش احترام به خود «تاریخ» برانگیخته نشود. احترام به انسانهای کوچک و بزرگی که پیش از ما زیستهاند، تلخیها چشیدهاند و دشواریها از سر گذراندهاند و جز در موارد معدود نامی از ایشان باقی نمانده است. نام آدمهای مشهور، مهم و تأثیرگذار لااقل در کنج موزهها، صفحات کتابها و تابلوی بزرگراهها میدرخشد اما «دختران قوچانی»، «بسیجیان داوطلب شهرضا» و خُرد و کلانِ آدمهایی که در این تنگنا و آن معرکهٔ تاریخ حاضر بودهاند یا قربانی شدهاند، «نام» ندارند. (باز یاد میکنم از آن چند صفحه «نام» دختران فروخته شده که حمیدرضا شاهآبادی در «لالایی برای دختر مرده» آورده و میدانم که دلش میخواسته صفحهها و صفحهها ادامهاش دهد...)
به امید روزی که تاریخمان را در داستانهایمان ملاقات کنیم و در پیچوخم قصه در چشمهای گذشته خیره بنگریم که برای گذار به آینده، جز این چارهای نداریم.