دربارهی کتاب سواد رسانه ایانتشارات جهاد دانشگاهی منتشر کرد:سواد رسانه ای نوشته دبلیو. جیمز پاتر در حال حاضر معتبرترین کتاب سواد رسانه ای جهان به شمار می رود. پاتر، استادِ دانشگاه کالیفرنیا در سانتا باربارا، دارای درجه دکتری مطالعات ارتباطی و دکتری در تکنولوژی آموزشی است. او برای بیش از چند دهه سواد رسانه ای را تدریس کرده و در حوزه های اثر رسانه ها بر افراد و جامعه، روایت های محتوا، ساختار و اقتصاد صنایع رسانه ای، تبلیغات، روزنامه نگاری، برنامه ریزی و تولید درس گفته است. پاتر در ویراست نهم کتاب اظهار امیدواری می کند که این کتاب خواننده را تشویق کند تا ژرف تر به عادت های رسانه ای نگاه کند و انگیزه بیشتری برای افزودن کنترل خود بر فرآیند نفوذ رسانه ها در آن ها بیافریند. اطلاعات عرضه شده در فصل های کتاب به خواننده جوان کمک می کند تا بهتر از رسانه ها بهره بگیرد. پاتر در کتاب خود به خواننده هشدار می دهد که این کتاب به رغم جامع بودن کامل نیست و برای شناخت رسانه ها لازم است که حجم اطلاعات این بخش به شدت افزایش پیدا کند.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
اگر به دنبال آشناییِ گسترده با تمام ابعاد بحث «سواد رسانهای» هستید این کتاب، تا الان، بهترین گزینۀ موجود است. با اینکه حجم کتاب زیاد است اما خوشخوان است و راحت میتوانید با آن جلو بروید. آخرین نسخۀ کتاب ترجمه شده است که سبب شده نمونههایی که میآورد بهروزترینها باشد (حتی داده و اطلاعاتی مربوط به سال 2018 هم دارد).
دو نقد ساختاری
با این حال یک نقص دارد، به همان میزانی که گسترده است از عمقِ آن کاسته شده. یعنی به ما جغرافیای سواد رسانهای را نشان میدهد، حتی تا دورترین قریهها، اما گاهی نقشۀ شهرهایش هم به ما نمیدهد. چاره چیست؟ اطلاعات خودتان. یعنی اگر شما بخواهید سواد رسانهای درس بدهید و رشتهتان این نباشد این کتاب نیمی از راه بیشتر نیست، نیمۀ دیگر از طرح شخصیِ شماست، یعنی فیلمها، آهنگها، متنها، گیمها و خرده چیزهایی که جمع کردهاید و در قالب سواد رسانهای دستهبندی میکنید. شاید از اینجا بتوان به نقدی دیگر هم گریز زد، نقدی که به مورد اخیر باز میگردد: این کتاب تنها به شما ساختار را نشان میدهد و ابزاری برای مواجهۀ فعالانه با پیامهای رسانهای را نمیدهد. چارۀ این چیست؟ تفکر نقادانه. حتماً با تفکر نقادانه و سازوکارِ آن آشنا باشید، بدانید مواجهۀ آن با ادعا و استدلال چگونه است. اگر آن را دانستید و مهارتتان را، با تمرین، تقویت کردید آنگاه میتوانید وقتی با پیامهای رسانهای درگیر میشوید بهصورتِ شایسته یک پیام را تحلیل کنید.
جغرافیای کتاب
کتاب در ابتدا به پرسش «سواد رسانهای چرا؟» میپردازد. برای پاسخ به این پرسش دادهها و اطلاعات مفیدی عرضه میکند. سپس «مخاطب» را بررسی میکند، دو هدف دارد، نخست در پی اینست که مخاطبِ فعال را بشناساند، و بگوید چه ویژگیهایی دارد، و دیگری کودکان و نوجوانان را بهعنوان مخاطبِ خاص برجسته میکند. گام بعدی پرداختن به رسانهها بهمثابۀ صنعت است. لابد از من بهتر میدانید که «رسانۀ بیطرف» یک اسطوره است، البته فعلاً رسانههای جمعی را در نظر دارم نه فردی. رسانه بهمثابۀ صنعت اساساً بدون اقتصاد بیمعناست. رسانهها در پی واقعیتیاند که بیشترین سوددهی را برای «بنگاه رسانهها» داشته باشد. «محتوا» موضوعِ بعدی است. روی دیگر برخوردِ رسانهها با واقعیت شأن «داستانسرایی» رسانه است، طوری واقعیت را روایت میکنند که «جالبتر» باشد، که البته خودش، از اساس، یک ضدواقعیت هم میتواند باشد. خبرها هم همینطور، بلکه پیچیدهتر. چون اقتصاد در آن بیشتر موج میزند. پس انگار در دنیایی زیست میکنیم که خبر و واقعیت روی کاغذ رابطۀ عکس دارند. همین ایده را بگیرید و در فیلمها، سریالها، آهنگها و گیمها و، مهمتر از همه، در تبلیغات جاری کنید. جمعِ همۀ اینها را میتوان در رسانههای اندرکنشی یا تعاملی، شبکههای اجتماعیای که هر روز از آنها استفاده میکنیم، ببینیم.
گام بعدی در تلاش است تا چشماندازی وسیع به ما دهد، و ابزاری به ما بدهد تا درگیری بیشتری با رسانهها داشته باشیم. راستی! شما هر روز درگیر خلق بسیاری از پیامهای رسانهای هستید، اما بیایید ابتدا سطح سواد رسانهایتان را تقویت کنید. این جمله ایدۀ گام بعدی است، بیانی منظمشده از چیزهایی که تاکنون گفت. گام آخر تمرینهایی است برای مواجهه با آنچه گفته شد، و البته نقد دوم همچنان پابرجاست.
2 سال پیش
5بهخوان
کتاب، اول از هرچیز با این پرسش شروع میشود:چرا سواد رسانهایمان را بیافزاییم؟ سواد رسانهای توانایی شما را برای کنترل گسترهی وسیعی از پیامهایی که در مواجهههای رسانهای روزمره با آنها روبرو میشوید افزایش میدهد.
همه ما فکر میکنیم رسانه یک روند خودآموز است. فکر میکنیم سواد رسانهای داریم. به راحتی میتوانیم پیامهایی را در قالب عکس، فیلم یا متن بسازیم و در اینترنت بارگزاری کنیم. میدانیم که چگونه اطلاعات را در رسانهها ارسال و چگونه دریافت کنیم. واضح است که مهارتهایی داریم، توانایی سخن گفتن به یک زبان، خواندن و فهم عکسها و دنبال کردن روایتها، دستاوردهای مهمی هستند. اگرچه ما این تواناییها را معمولی میدانیم. در حالی که نباید آن را کم اهمیت شمرد. مهم است که سواد رسانهای بیشتری داشته باشیم. سطح سواد رسانهای ما از خیلی جهات در حد دوره نوجوانی است. به زبان ساده تر اینکه پایه اطلاعات ما از پیامهای رسانهای در حد ترانههای مردم پسند، سایتهای اینترنتی و نماهنگها خیلی زیاد رشد کرده اما در حوزههای دیگر چندان رشدی نداشته. حوزههایی مانند اقتصاد، صنایع رسانهای تودهوار که صنعت رسانه را کنترل میکند و یا حوزهی تولید محتوا یا شیوه تصمیم گیری درباره آن. پس سطح کنونی سواد رسانهای ما این امکان را میدهد تا کارهای بسیاری در رسانهها انجام دهیم. اگر دانش خود را در حوزههای گفته شده و دیگر حوزهها افزایش دهیم قطعاً کارهای بسیار بیشتری در مواجهه با سواد رسانهای و کنترل آن انجام خواهیم داد. به این صورت که هرچقدر از شیوه عمل رسانهها و شیوه اثرگذاری آنها آگاه شویم بیشتر قادر خواهیم بود که بر اثرات آن کنترل داشته باشیم. هدف اصلی کتاب این است که نشان دهد رسانهها چگونه باورها و الگوهای رفتاری را شکل دادهاند. اینکه تا چه اندازه رسانه در زندگیها نفوذ داشته، کاملاً محسوس است. وقتی از نفوذ ظریف و پیوستۀ آنها آگاه شویم و کم کم از چشمانداز سواد رسانهای به چیزها نگاه کنیم متوجه میشویم که چگونه این فرآیند نفوذ عمل میکند. کتاب سواد رسانهای چارچوب کلی از ایدهها ارائه میدهد تا دانش خود را از ساختارهای دانش در این چهار حوزه سازمان دهیم: دانش درباره صنایع رسانهای، درباره مخاطبان رسانهها، درباره محتوای رسانهای و دانش درباره اثرهای رسانهای. همه ما با اطلاعات اشباع شدهایم و رسانهها هر سال به طور تهاجمیتر به دنبال توجه ما هستند ولی در نهایت ما میتوانیم با این وضعیت کنار بیاییم. این چطور ممکن است؟ این هم به خاطر ساختار مغز انسان است. مغزی که ساختاربندی و برنامهریزی شده. مغز آدمی به شکل شگفتانگیزی کار آمد است. میتواند با استفاده از رویههای خودکار، بسیاری از کارهای روزمره را انجام دهد. رویههای خودکار، توالیهایی از رفتار یا اندیشهها هستند که ما آنها را از راه تجربه میآموزیم و با تلاشی اندک بارها و بارها انجام میدهیم. یک توالی مثل بستن بند کفش، مسواک زدن، رانندگی به سمت دانشکده یا نواختن یک آهنگ که میتوان هر بار با تلاشی کمتر از بار اول اجرا کرد. کار ما به جایی رسیده که خودمان را بارها در معرض یک نوع پیام قرار میدهیم و ارزش هر پیامک کمتر و کمتر میشود. ما توانایی تمرکز را از دست میدهیم. هربوت سیمون در یک کلام میگوید:«غنای اطلاعات، فقر توجه میآفریند». این طور نیست که رسانهها اول پیامها را بسازند و بعد دنبال مخاطب بگردند بلکه پژوهشهایی انجام میدهند تا نیازهای پیامی مخاطبان بالقوه را بیابند و بعد محتوا را میسازند. شرکتهای رسانهای از کجا میدانند نیازهای موجود کدامند؟ آسانترین راه برای پاسخ به این سوال این است که ببینیم در زمان اکنون کدام پیامها مصرف میشوند. پیامهایی که بیشترین توجه را بین مخاطبان دارند.
مردم و سیاستگذاران کودکان را مخاطبان خاصی میدانند که باید از آنها در برابر اثرهای بالقوه منفی مواجهه با رسانههای جمعی محافظت کرد.