کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب شاخه های بی برگکتاب حاضر، داستانی است که با زبانی صمیمی و بیانی سرد نگاشته شده است. نویسنده داستان را با پرداخت مناسب شخصیت ها و توصیف عمیق ترین احساسات و افکار آن ها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنه ها نگاشته تا خواننده را از ابتدا تا انتهای کتاب با خود همراه سازد. در داستان می خوانیم: «از این آیینه متنفر بودم، دلم می خواست جرئتی داشتم آن را به زمین زده و به هزاران هزار تکه تقسیم می کردم و آنگاه تکه ها را جمع و نبودها را به آن اضافه می کردم، اما با آن همه شجاعت این کار از وجودم برنمی آمد، آیینه مرا مجبور کرد آن روز در مقابلش اقرار کنم».
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه