کتاب|

عمومی|

علوم انسانی

درباره‌ی کتاب برج و میدان (نشرنو)انتشارات نو منتشر کرد:بخش اعظم تاریخْ سلسله‌مراتبی است؛ دربارهٔ پاپ‌ها و رئیس‌جمهورها و نخست‌وزیرهاست. اما اگر صرفاً دلیلش این باشد که بایگانی‌های تاریخی را خود سلسله‌مراتب‌ها ایجاد می‌کنند چه؟ اگر به شبکه‌هایی به همین اندازه پرقدرت ولی نه‌چندان قابل رؤیت بی‌توجه باشیم و بررسی آنها را به نظریه‌پردازان توطئه ـــ با آن خواب و خیال‌هایشان دربارۀ ایلومیناتیِ برخوردار از قدرت مطلق ـــ واگذار کنیم، چه پیش می‌آید؟قرن بیست ‌و یکم را «عصر شبکه‌ای» خوانده‌اند. اما فرگسن در برج و میدان استدلال می‌کند که شبکه‌ها به‌هیچ‌وجه پدیدهٔ جدیدی نیستند. از چاپخانه‌دارها و مبلّغانی که اصلاحات دینی را موجب شدند گرفته تا فراماسون‌هایی که انقلاب امریکا را هدایت کردند، همانا شبکه‌سازان بودند که نظم و سامانِ دیرینۀ پاپ‌ها و پادشاهان را بر هم زدند. عصر کنونی نه‌تنها نوظهور نیست بلکه دومین عصر شبکه‌ای است و کامپیوترهای شخصی در آن همان نقش دستگاه چاپ را دارند. اما کسانی که بی‌صبرانه منتظر آرمانشهری متشکل از «شهروندان اینترنتیِ» درهم‌تنیده‌اند شاید سرخورده شوند، زیرا شبکه‌ها در معرض «خوشه‌بندی» و «شیوع» و حتی «قطع شدن» هستند. و جدال‌های قرون شانزدهم و هفدهم هم‌اکنون در عصر «فیس‌بوک» و «دولت اسلامی» و «قلمرو ترامپ» نمونه‌های مشابه بس هراس‌انگیزی دارند.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
1 ماه پیش
از فراماسونری تا اینستاگرام تاریخ‌دان مشهور در این کتاب سروقتِ پستوهای پنهان‌پیدای تاریخ رفته است. سراغ آن پستوها که همیشه آبستن شایعه و اوهام‌اند. تاریخ را معمولاً اسناد و مدارک منظم و مدونی شکل می‌دهند که بایگانی‌ دولت‌ها در اختیار افراد می‌گذارد اما جای اسناد یا روایاتی که راه به این بایگانی‌ها پیدا نمی‌کنند معمولاً خالی است و نتیجه این‌که راهی به آثار تاریخ‌نویسان هم پیدا نمی‌کنند. فرگسن راه دیگری در پیش گرفته و وقایع و ساختارهای مهمِ ناپیدا را به‌دقتِ یک جراح و به‌جذابیت سریال‌های نتفلیکس به نمایش درآورده. فرگسن سراغ شبکه‌هایی رفته که معمولاً ‌به‌چشم آنها که به نظریه‌های توطئه علاقه‌مندند، شبکه‌هایی بی‌نهایت قدرتمند و ابدی به نظر می‌رسند و زمام امور جهان را در دست دارند: بانکداران، صاحبان قدرت، نظام حاکم، یهودیانِ پنهان در پشت هفت پرده، فراماسون‌ها، ایلومیناتی. و به‌وضوح نشان می‌دهد که چرا و چگونه چه مزخرفاتی حول این شبکه‌ها در اذهان مردم پدید آمده و البته از طرفی نشان می‌دهد که اگر این شبکه‌ها اصلاً وجود نمی‌داشتند، این تخیلات هم پدید نمی‌آمد. قرن ۲۱ به «عصر شبکه‌ای» معروف است اما فرگسن در «برج و میدان» نشان می‌دهد که شبکه‌ به‌هیچ‌وجه پدیدهٔ نوظهوری نیست. از چاپخانه‌دارها و مبلّغانی که اصلاحات دینی از دست و دهان آنها درآمد گرفته تا فراماسون‌هایی که انقلاب امریکا را هدایت کردند تا معماران رنسانس و دیگران، شبکه‌سازانی بودند که نظم و سامانِ دیرینۀ پاپ‌ها و پادشاهان و برج‌های مسلط را بر هم زدند. پس عصر کنونی دومین عصر شبکه‌ای است و موبایل و کامپیوتر شخصی در آن همان نقش دستگاه چاپ را دارد: میدان در برابر برج. پرسش ناگزیر:‌ بهتر است که در جهان امروز در دل شبکه باشی و نفوذ [اعتبار] داشته باشی یا جزئی از سلسله‌مراتب و قدرت [زمین و پول] به دست بیاوری؟ شما که دارید این ریویو را می‌خوانید کجا ایستاده‌اید؟ فرگسن نشان می‌دهد که هر یک از ما همین حالا هم عضو یک یا چند شبکه هستیم و البته عضو یک یا چند سلسله‌مراتب. او سعی کرده تا قصور عمدهٔ تاریخ‌نویسان و تحلیلگران را در ندیدن یا به رسمیت نشناختن شبکه‌ها، از عهد چپق تا روز چاپ کتابش، نشان بدهد. با استمداد از برج‌ و میدان‌های دیگر: از اقتصاد گرفته تا جامعه‌شناسی و از عصب‌پژوهی گرفته تا رفتار سازمانی. اصلاً چرا سال‌ها وقت پای چنین کاری گذاشته است؟ پاسخ روشن است: فرگسن شبکه‌ها را از مهمترین پدیده‌های جهان می‌داند، خصوصاً در دو برههٔ تاریخی: یکی دوران آغاز صنعت چاپ و یکی همین امروز، در عصر سیلیکون وَلی و توییتر و اینستاگرام. حتا همین کتاب را هم حاصل شبکه‌ها می‌داند!