دربارهی کتاب هوا را از من بگیر خندهات را نه (رقعی)زندگیها چه دلنگرانی، گاه، وقتی كه با منی و من پیروزتر و سر فرازتر از دیگر مردان! زیرا نمیدانی كه در من است پیروزی هزاران چهرهئی كه نمیتوانی بینی، هزاران پا و قلبی كه با من راه سپردهاند، نمیدانی كه این، من نیستم، "من"ی وجود ندارد، من تنها نقشیام از آنان كه با من میروند؛ كه من قویترم زیرا در خود نه زندگی كوچك خود بل تمامی آن زندگیها را دارم، و همچنان پیش میروم زیرا هزاران چشم دارم، با سنگینی صخرهئی فرود میآیم زیرا هزاران دست دارم، و صدای من در ساحل تمامی سرزمینهاست زیرا صدای آنهائی را دارم كه نتوانستند سخن بگویند، نتوانستند آواز بخوانند، و امروز با دهانی نغمه سر میدهند كه تو را میبوسد.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
عنوان فریبنده کتاب
با شعرهای داخل آن
از زمین تا آسمان تفاوت دارد.
وقتی شعرها را می خوانم
احساس می کنم پیرمردی کهنسال در درون ذهنش ،
آرزوها و رویاهای فروخفته زندگی اش را
به همسرش یادآوری می کند.
3 ماه پیش
4بهخوان
نرودا خیلی خوب میتواند موتیفهای تنانه را در شعر عاشقانه به عناصر طبیعی و ملی پیوند بزند
این مجموعه را خیلی سال پیش خوانده بودم و این بار هم خواندنش خالی از لطف نبود
فکر کنم این شعر را بیش از همه دوست داشتم:
آری، به خاطر دارم، چشمان بسته ات را
انباشته از روشنی سیاه،
تن ات را چون دستی گشاده،
چون خوشه ئی سفید از ماه،
و لذت راه آنگاه که آذرخشی می کشدمان،
آنگاه که تبری زخم بر ریشه مان می زند،
و برقی آتش بر مویمان می افکند،
و آنگاه که
آرام به زندگی باز می گردیم
با زخم هائی بر تن،
گویی از اقیانوسی بیرون آمده ایم،
از کشتی غرق شده ای در میان صخره ها و خزه های سرخ
بادهای دیگری نیز هست، نه تنها گل هائی برخاسته از آتش
بل جوانه های خردی
که به ناگاه سر می زنند زمانی که در قطارم با در خیابانها.
تو را می بینم دستمال های مرا می شوئی
جوراب های مندرس مرا، از پنجره می آویزی،
و قامت تو که سراسر لهيب لذت بر آن می افتد بی اینکه ویرانت کند،
بار دیگر، همسر کوچک هر روز من
بار دیگر انسان،
انسانی فروتن، با فقری پر غرور،
آن گونه که باید باشی نه سرخ گل ظریفی که به خاکستر عشقی بیفسرد،
بلکه تمامی زندگی تمامی زندگی با صابون و سوزن
با بوی آشپزخانه که دوستش دارم و شاید هرگز آن را نداشته باشم
و در آن دستان تو در میان سیب زمینی سرخ کرده
و دهان سرودخوان ات در زمستان
تا گوشت سرخ کرده برایم مهیا کنی
برای من سعادتی جاودانه بر زمین خواهد بود.
آه زندگی من، این تنها آتش نیست که در میان ما می سوزد
این تمامی زندگی است، داستانی است ساده،
عشقی است ساده از یک زن و یک مرد مثل همه.
همیشه با خودم فکر کرده م زندگی هر زن خانه دار یک حماسه سروده نشده است. ممنون نرودا جان به خاطر این شعر. تولدت مبارک