کتاب|

عمومی

درباره‌ی کتاب خانه سپتامبروقتی مارگارت و شوهرش هَل خانۀ ویکتوریایی بزرگی درخیابان هاثورن خریدند، با قیمتی فوق‌العاده مناسب، باورشان نمی‌شد که بالاخره خانه‌ای از آن خود دارند؛ اما بعد متوجه اتفاقات شومی شدند. هر سپتامبر، از دیوارها خون می‌چکید. ارواح ساکنین پیشین خانه پدیدار می‌شدند و همگی از چیزی که در زیرزمین کمین کرده بود، وحشت داشتند. بیشتر مردم در چنین شرایطی پا به فرار می‌گذارند. اما مارگارت جزو بیشتر مردم نیست. مارگارت تصمیم دارد که در این خانه بماند. اینجا خانۀ اوست. اما تحمل هل پس از چهار سال تمام می‌شود و بی‌مقدمه آنجا را ترک می‌کند. حالا او حتی تماس‌های کسی را هم پاسخگو نیست و دخترشان کاترین که هیچ اطلاعی از شبح‌زدگی خانه ندارد، مصمم برای پیدا کردن پدر گمشده‌اش، آنجا می‌‌آید. آنچه اوضاع را بدتر می‌کند این است که سپتامبر تازه شروع شده است و با هر اقدامی که مارگارت و کاترین برای پیدا کردن هل انجام می‌دهند، اتفاقات شوم خانه رو به وخامت می‌گذارد؛ چون این ملک رازهایی دارد که باید آن‌ها را پیش خود نگه دارد.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
3 ماه پیش
1بهخوان
اعتراف شماره ۱: من ترسوام (در رابطه با ارواح و ماورالطبیعه) اما با این کتاب نترسیدم!🤷🏻‍♀️ اعتراف شماره ۲: دیگه سراغ کتابایی با این موضوع و ژانر نمیام، چون عجیب حس بیهودگی بهم میده، اصلا از خوندن هیچ کتابی انقدر احساس اتلاف وقت نداشته‌ام تا الان😐 اعتراف شماره ۳: وحشت ژانر من نیست پس اگر وحشت دوست دارین این مرور هیچ کمکی به شما نمیکنه!! اعتراف شماره ۴: به هیچ وجه مارگارت رو درک نکردم، به هیچ وجه. دوست دارم یه سری بد و بیراه نثارش کنم ولی کظم غیظ میکنم فعلا🙄!
15ساعت پیش
2بهخوان
داستان تاجایی قشنگ بود که حدسم درست از آب دراومد ولی یهوووو دیدم اااا چی شد؟؟؟و واقعا تخیلی شد و بدرد نخور و چندش از یه نویسنده روانپزشک انتظار پایان بندی با این حجم از چرندیاتو نداشتم