باید بگم که من نمیتونم کتاب نصیحتکننده و آیینیای مثل چنین گفت زرتشت رو بدون توجه به سرنوشت نویسندهاش مطالعه کنم. برای کتابی که اینقدر مدعای ارائهی راه صحیح زندگی داره و از ادبیاتی شبیه به کتب کهن مقدس استفاده میکنه، لااقل انتظار میره که زندگی یک انسان حقیقی رو به درستی شکل بده؛ و اون انسان، نویسندهی کتابه.
چنین گفت زرتشت بر خلاف عنوانش، اسم نویسندهاش و تمام اونچه که سالها منتظر تجربهاش بودم، یکی از مطالعههای بیمزهی امسال من بود.
1 سال پیش
4بهخوان
دو بعد فلسفی و ادبی دارد
به اعتقاد من این دو باید از هم سوا باشند ولی نیچه اینطور فکر نمیکند
بعد فلسفی کتاب اینست که
انسان باید تلاش کند به فراانسان تبدیل شود
فرا انسان شدن سه مرحله دارد
۱ شتر که انسان در بند تعصبات خویش است
۲ شیر ک انسان زنجیر تعصبات را پاره میکند
۳ کودک که انسان تازه متولد میشود و باید خود را بسازد طبق دیدگاه اگزیستانسیالیستی نیچه
حالا اگر طالب فلسفه هستید دنبال کتاب بعدی نیچه بروید و اگر میخواهید تمثیل های شاعرانه و متن های ادبی بخوانید بسم اللّه
3 ماه پیش
5بهخوان
زیستن در میان آدمیان را از زیستن در میان جانوران خطرناک تر یافته ام
زرتشت به راه های خطرناک می رود بادا که جانوران ام راهبر ام باشند
چون این بگفت، سخنان قدیس را در جنگل به یاد آورد و آهی کشید و با دل
خویش چنین گفت: کاش زیرکتر بودم! کاش، چون مار ام از بن و بنیاد زیرک می بودم
اما خواستار ناممکن ام پس، از غرورم ام درخواست دارم که همیشه با زیرکی ام دمساز باشد
و اگر روزی زیرکی ام از من بگریزد وای چه گریزپا ست! بادا که غرور ام با جنون ام پرواز کند