کتاب|

عمومی|

داستان|

آسیای شرقی

درباره‌ی کتاب باران سیاهرمان «باران سیاه» بر اساس مستندات تاریخی دوران بمباران شیمیایی هیروشیما نوشته شده است. روزنامه‌ یومیوری ژاپن از این اثر به عنوان «شفاف‌ترین و عمیق‌ترین تصویری که از فاجعه‌ هیروشیما در ذهن ادبیات نقش بسته» یاد کرده است. بیماری‌های ناشی از تشعشات بمباران اتمی و دلهره مردم، از دغدغه اصلی ماسوُجی ایبوُسه، نویسنده داستان‌های مدرن ژاپنی است. این رمان نخستین بار در سال ???? به صورت سریالی در یکی از مجلات ژاپن به چاپ رسید. ماسوُجی ایبوُسه، نویسنده ژاپنی در سال ???? به دنیا آمد و در سن ?? سالگی درگذشت. ذاکری رمان «باران سیاه» را مستقیما از زبان ژاپنی ترجمه کرده است.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 سال پیش
3بهخوان
داستانی تلخ از بلایی که آمریکا بر سر هیروشیما آورد. آنقدر تلخ که باورم نمی‌شد چطور توانستند بمبی این چنین بر سر مردم بیندازند. چند تا چیز اما تعجبم رو بی نهایت کرد محض رضای خدا در تمام ناامیدی و تصاویر وحشتناک بیماری های ناشی از بمب، یک بار هم شاهد اعلان مستقیم نفرت از دشمن نبودم :| و چقدر نظم و اخلاق و وجدان دارند این ها اصلا عکس العمل هایشان و نظمشان در آن بدبختی فوق العاده قابل توجه بود. داستان پر از کلمات ناآشناست، از اسامی اشخاص بگیر تا مکان ها و جک و جانورها و غذاها و مراحل رشد یک گیاه یا دارو یا غیره پس من برای اینکه تمرکزم را از خط اصلی داستان از دست ندهم، همزمان با خوانش کتاب به صدای آرمان سلطان زاده هم گوش دادم.
6 ماه پیش
2بهخوان
در سالگرد بزرگ ترین جنایت بشری چه رمانی بخوانیم؟ <img src="https://shahrestanadab.com/Portals/0/Images/Content-Images/1_%D9%BE%DB%8C%DA%A9%D8%A7%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D8%B3%D8%B1-%D9%87%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B4%DB%8C%D9%85%D8%A7-%D8%A7%D8%B3%D8%B7%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF.jpg" width="400" height="200" alt="description"/> August 9, 2018 – 7.0% "در روز 6 اوت سالگرد جنایت بزرگ آمریکا در هیروشیما این اثر را شروع کردم. روایتش بسیار سرراست و ریزبینانه است." بمب اتم ساعت 8 صبح روی شهر هیروشیما افتاد و جالب است بدانید که مردم تا چند روز بعد نمیدانستند آن را چه بنامند. در توصیف های کتاب هم همه شخصیت ها از درخشیدن نور عظیم میگویند و ظاهرا جاهایی از بدن آدم ها که از تابش نور محافظت شده بودند کمتر صدمه دیده اند. August 12, 2018 – 13.0% "داستان خیلی کم وارد کشمکش های ذهنی آدمها نمیشود و بیشتر توصیف اوضاع هیروشیما بعد از انفجار بمب اتم است که البته بسیار هم گیرا و تکان دهنده است" ساختار روایی بخش اعظم داستان یادداشت روزانه است و ما بیشتر حوادث پیش و پس از انفجار بمب اتم را در یادداشت های روزانه آقای شیگماتسو میخوانیم. همین مسئله یکی از نقاط ضعف رمان است. چون به هیچ طریق نمیتوان باور کرد کسی که نویسنده نیست بتواند این قدر خوب همه چیز را توصیف کند. August 13, 2018 – 18.0% "تا این جای اثر تقریبا خبری از پیرنگ و خط سیر داستانی و حتی شخصیت پردازی نیست. ولی نویسنده با توصیف اوضاع هیروشیما بعد از بمباران دارد جادوگری میکند. البته فکر میکنم توصیف ها اصلا اگزوتیک نیستند و خیلی واقع بینانه و عینی از آب درآمده‌اند در صورتی که آن اوضاع عجیب و غریب بعد از انفجار بمب خیلی بیش از این قابلیت داشت برای ساختن فضای درهم برهم و سیاه کافکایی" آکیرا کوروساوا کارگردان بزرگ ژاپنی در یکی از اپیزودهای فیلم سینمایی "رویاها" - که آخرین ساخته اش بود - کره زمین را در وضعیت بعد از بزرگ ترین جنگ اتمی تاریخ نشان میدهد. از نژاد بشر چیزی باقی نمانده جز مشتی وحشی برهنه که در کنار آبگیر تاریک و کثیفی گرد آمده اند و مدام سر درد دارند و نعره میکشند و با هم میجنگند. این تصویر یعنی تصویر اگزوتیک تکان دهنده. ایبوسه اصلا دنبال نشان دادن این تصاویر نیست. در آن اپیزود فیلم کوروساوا میبیند گل هایی روییده اند که قدشان از قد انسان ها بلندتر است! قاصدکهایی با ساقه دو متری!! من فکر میکردم این تصویر که شبیه نقاشی های سوررئالیستی رنه ماگریت است احتمالا زاییده ذهن خلاق کارگردان است اما وقتی در رمان باران سیاه خواندم که گل ها و گیاهانی که آن نور عجیب بر آنها تابیده بود رشد بیشتری پیدا کرده بودند بهتر فهمیدم این ایده از کجا در ذهن کوروساوا شکل گرفته بخشی از این اپیزود را ببینید: https://t.me/asaatiri/566 "علیرغم قدرت تصویرگری ایبوسه، رفته رفته آدم از این همه توصیف خوب هم خسته میشود و منتظر می ماند یک خط روایی شکل بگیرد." این رمان قطعا میتوانست در حجمی نصف این نوشته شود. کاملا مردد هستم نام رمان به این اثر بدهم. شاید بهتر باشد بگوییم: مشتی توصیف یا خدا الآن نگاه کردم دیدم رمان را در سالگرد جنایت هیروشیما شروع کرده ام و در سالگرد 11 سپتامبر تمام کرده ام! جالب شد! میخواستم یک ستاره بدهم بهش اما خب چون ضدآمریکایی بود یکی دیگر هم نثارش کردم بعدالتحریر: همین یادداشت را کمی شسته رفته تر اینجا بخوانید: <a href="https://shahrestanadab.com/Content/ID/9684/%D9%BE%DB%8C%DA%A9%D8%A7%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D8%B3%D8%B1-%D9%87%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B4%DB%8C%D9%85%D8%A7-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D8%B7%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%87">پیکادون روی سر هیروشیما</a>