کتاب|

عمومی|

ادیان و الهیات

پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
4 ماه پیش
کتاب با «چشمانی باز» نوشته سیدمحمد سادات اخوی توسط انتشارات به‌نشر به چاپ رسیده است. این کتاب رویکردی جدید را در خصوص مسئله معنویت و زیارت امام رضا(ع) در پیش گرفته است و با توجه به فضای مجازی و نتایجی که در زندگی افراد می‌تواند داشته باشد، خواننده را با خود همراه می‌کند. در متن حاضر، نویسنده تجربیات و خاطرات زوار ایشان را به شکلی جدید بازگویی می‌کند. در سراسر متن، نویسنده با استفاده از ادبیاتی جذاب، تلاش می‌کند تا آلام زندگی امروز را برای خواننده خود توصیف کرده و نشان دهد که چگونه مسائلی همچون شیوع ویروس کرونا، فقر، افسردگی، وفاداری و ... می‌تواند با توسل به امام رضا(ع) پیوند داشته باشد. متن حاضر، یکی از کتاب‌ها جذاب برای مطالعه نسل جوان علاقه‌مند به این حضرت است.
1 سال پیش
5بهخوان
این داستان درباره روابط موازی آدم ها است. یک مرد که همسر دارد و دل در گرو دلبر دیگری می بندد، به تعبیر نویسنده «زن مهر» و «زن عشق»، مرد دیگری که او هم داستان هایی درباره تجربه زندگی عاشقانه دارد و مرد سومی که رنج ها و مرارت ها او را ناامید و بدبین کرده است. محل تلاقی سه مرد در فرودگاه است؛ پروازی به مقصد مشهد که تاخیر دارد. بخش زیادی از داستان در فرودگاه روایت می شود. سه مرد، مجبور و منتظر در فرودگاهی که خود استعاره ای است از حال و روز آدم ها. و سر انجام وقت موعود می رسد و مردها هرطور که هست «پرواز» می کنند. صفحات پایانی رمان در مشهد و پیرامون حرم امام رضا علیه السلام اتفاق می افتد و آدم های جدیدی به قصه وارد می شوند و دیداری که سر نمی گیرد و چشمانی که باز میشود... از متن کتاب: -گفته بودم که وقتی لب هات را می بندی و آب دهنت را قورت می دی(تا چیزی بهم بگی)، سرتاسر گلوم شیرین می شه؟! - نه نگفته بودی! -گفته بودم که وقتی انگشت هات رو فرو می بری لای موهای بلندت تا بهشون حالت بدی... احساس می کنم وسط بهشتم و نسیمی می آد و موهام رو نوازش می کنه؟! -نه نگفته بودی... -گفته بودم که جو...ن منی؟! -این رو گفته بودی... اما«نشون»م نداده بودی. راست می گه ... نشونش نداده بودم. نشون ندادنم به کنار!... شاید حتی درست هم نگفته بودم که چقدر دوستش داشتم. پیامک ها را پاک کرده و سرت را بالا گرفته ای ... جوری که ...