کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب ژیان تهران ق (شالان)انتشارات شالان منتشر کرد:حالا می تونم برای آخرین بار ست و سیر نگاهش کنم. هیچ وقت نتونستم راست تو چشماش نگاه کنم. اگر هم جرات می کردم چشم غره می رفت که به چی من نگاه می کنی؟ حالا می تونم بهت زل بزنم؟ توی انشای دبستانم نوشته بودم، مادرها چشم های خدا رو با خودشان دارند و همه چیز رو می بینند حتی توی سربچه ها رو. بازم که چشم هات بازه! دنبال چی می گردی؟ من که اینجام. حالا من رو می بینی؟ می شنوی؟
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه