کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب اینگرید نازنین آلمانیانتشارات آواهیا منتشر کرد:«امروز جلو منو گرفتن و می خواستن منو با زور با خودشون ببرن. دیروز هم مدرسه مارو بستن. دوست های من هم رفتن. من که نمی تونم صبح تا شب خونه بمونم و آشپزی کنم. یا با من می آی یا من می رم.»چشم هاش پُر از برق شده بود. دستش را تکان می داد. « این جوری نمی مونه، درست می شه اینگرید».«چی درست می شه؟ روز به روز بدتر هم شده. جواب منو ندادی یا با من می آی یا من می رم».«من هم اگه بیام اونجا باید آشپزی کنم. استاد ادبیات فارسی به چه دردشون می خوره». «پس می تونی حال منو بفهمی آقا. معلم زبان آلمانی به چه دردشون می خوره». شب که به خانه آمد، یادداشتی رو میز اتاقشان بود: «من می روم خانه روث». تقاضای طلاق کرده بود...
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
کتاب های دیگر جمال میر صادقیمشاهده همه