کتاب|

عمومی

درباره‌ی کتاب پیرانزیخانه پیرانسی یک ساختمان معمولی نیست: اتاقهای آن بی نهایت زیاد است ، راهروهای آن بی پایان است ، دیوارهای آن با هزاران هزار مجسمه پوشانده شده است. هرکدام متفاوت از بقیه که می توانند منحصرا شما را شوکه کنند. باید بدانید که در هزارتوی سالن ها اقیانوسی زندانی شده است. موج ها و رعد و برق ها از راه می رسند. اتاق ها در یک لحظه پر از سیلاب می شوند. اما پیرانسی نمی ترسد. او قانون جزر و مد را می فهمد. یک نفر دیگر در خانه وجود دارد - مردی به نام The Other ، که هفته ای دو بار به پیرانزی مراجعه می کند و برای تحقیق در مورد یک دانش بزرگ و مخفی درخواست کمک کرده است. اما همانطور که پیرانسی در حال کاوش است ، شواهد مربوط به شخص دیگری ظاهر می شود و یک حقیقت وحشتناک شروع به آشکار شدن می کند و دنیایی فراتر از آنچه پیرانزی همیشه می شناخته است ، آشکار می شود. سوزانا کلارک در سال 1959 در ناتینگهام متولد شد. کودکی عشایری خود را در شهرهای شمالی انگلیس و اسکاتلند سپری کرد. وی در کالج سنت هیلدا ، آکسفورد تحصیل کرده و در زمینه های مختلف انتشارات غیر داستانی از جمله گوردون فریزر و کوارتو کار کرده است. در سال 1990 ، وی لندن را ترک کرد و به تورین رفت تا به مدیران تحت فشار شرکت موتور فیات انگلیسی آموزش دهد. سال بعد وی در بیلبائو انگلیسی تدریس کرد...
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
5 ماه پیش
2بهخوان
کتاب روند خیلی خسته کننده ای داشت و این تا آخرین صفحات کتاب ادامه داشت و چیز خاصی اتفاق نمی افتاد فقط ۱۰ صفحه آخر کمی جالب شد
2 ماه پیش
5بهخوان

با نمایش این دیدگاه داستان کتاب فاش می‌شود.

کتاب دوست داشتنی بود. میتونم آرامشی که پیرانزی در تالار های خونه تجربه کرد رو من هم تجربه کردم. روند داستان بنظرم کند نبود؛بلکه آرامش بخش بود . ولی فک کنم، اون هزار توی یا خونه پیرانزی با مجسمه هاش رو بتونیم خودمون و ذهنمون در نظر بگیریم. اینکه ما آدما گاهی از زور تنهایی و نیاز به آدمایی پناه میبریم که فک میکنیم دوست دار ما هستن.تمام رفتار های بدشون و سو استفاده هاشون نسبت به خودمون رو نادیده می‌گیریم.این آدم ها نتها مارو دوست ندارن بلکه دوستداران واقعی مارو میخوان از ما دور کنن تا بتونن مثل قبل از ما استفاده کنن. حواسم به 《دیگری‌های》زندگیمون باشه.
3 ماه پیش
3بهخوان
داستان عجیب غریبی بود.روند داستان اونقدری ک گفته بودن کند نبود هیجان هم داشت.
4 ماه پیش
3.5بهخوان
من این کتاب رو دوست داشتم. داستان راجع به یه دنیای دیگست. یه دنیای موازی که تشکیل شده از تالار های بزرگی که پر از مجسمه های مختلف هستن.این تالار ها تا بی نهایت و از هر طرف ادامه دارن و داستان راجع به شخصیتی به نام پیرانزی و یه نفر دیگست که پیرانزی "دیگری" صداش میکنه.طبق چیزی که پیرانزی میدونه، توی کل این دنیا فقط این دو نفر هستن. ولی چرا؟ روند آرومی داشت و انگار میخواست قدم به قدم با شخصیت اصلی خودت رو توی تالار ها و بین مجسمه های داستان تصور کنی و اون فضا و آرامشش رو احساس کنی. پایان خوبی هم داشت. در کل اگه با کتابایی که روندشون آرومه ارتباط برقرار میکنید، مثل من میتونید از حضور توی تالار های این کتاب لذت ببرید.