دربارهی کتاب من زندهام (گالینگور)(خاطرات دوران اسارت)(بروج)معصومه آباد در این کتاب، نیم قرن زندگیاش را قلمی کرده است، دوران کودکی و نوجوانی و انقلاب، و دوران جنگ و اسارت.
بعثیها او را «دختر خمینی» نام میگذارند و به او و همراهانش، ژنرال میگویند. معصومه میگوید: عنوان بنتالخمینی و ژنرال به من جسارت و جرات بیشتری میداد... احساس کردم من سفیر انقلاب به سرزمین همسایه هستم! و تقدیر الهی این ماموریت را برایم رقم زده است. با همین نگاه، ترس را شکست میدهد و با امید، جسارت را تسلیم خود میکند. گاه با صدای بلند و لحنی زیبا، قرآن میخواند. گاهی با دوستانش، سرودهای انقلابی میخوانند: خمینی ای امام! خمینی ای امام! ای مجاهدای مظهر شرف... نیروهای بعثی با کابلهای چرمی که از داخلشان سیمهای برقی رد میشد، تا آنجا که قدرت داشتند به سر و تن او و شمسی و فاطمه و حلیمه زدند... معصومه یکباره کابل را از دست مامور بعثی کشید و تا آنجا که قدرت داشت به پاها و هیکل او ضربه زد! شجاعت معصومه و دوستانش، محمدجواد تندگویان را به وجد آورده بود. او که در سلول کناری بود، فریاد زد: «نصرمن الله و فتح قریب» و بقیه اسرای مرد هم یکپارچه و «بشرالمومنین» را فریاد کردند. اعتصاب غذای معصومه و شمسی و حلیمه و فاطمه ناهیدی، فرمانده زندان الرشید و ماموران بعثی را از پای درآورد و چهار زن ایرانی به هدف خود رسیدند. صلیب سرخ نام آنان را ثبت کرد و آنها به اردوگاه موصل منتقل شدند. در آن حرکت شجاعانه، معصومه برای رسیدن به آزادگی و زندگی، راه مرگ را پیش پای خود گذاشت و همسفر مرگ شد، تا به آزادی نسبی رسید.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
اوایل جذب داستانش نشدم ولی وقتی به روزگار جنگ تحمیلی رسید نتونستم ازش دل بکنم، واقعا عجیب بود، برا منی که تو اون دوران زندگی نکردم خوندن این روایت ها خیلی ناراحت کننده و دردآوره، چه برسه به اونایی که با این اتفاقا زندگی کردن ... خدا اجرشون بده.
2 سال پیش
5بهخوان
کتاب قشنگی بود، یه جورایی اگه باهاش همراهی کنی میتونی خودتو به جای نویسنده بذاری، نثر روان وقشنگی داشت
2 سال پیش
5بهخوان
این کتاب رو هم خیلی دوست داشتم
2 سال پیش
5بهخوان
این کتاب را آن زمانی خواندم که هیچ چیز نه از معصومه آباد میدانستم نه تا بهحال کتاب زندگینامه خوانده بودم تنها وقتی کتاب را دیدم احساس کردم شاید شبیه فیلمهایی است که تا به حال از جنگ دیدهام…
نوع نگارش نویسنده طوری بود که با توصیفها می توانستیم خودمان را کنار آنها در اردوگاه عراقیها تصور کنیم و در زمان های حساس، صدای قلبمان را میشنیدیم.
در کل این کتاب ممکن است نظرتان را درباره زندگینامهها تغییر دهد.