دربارهی کتاب تغییر مسیر باد قدغن است (داستان امروز ایران)(5)... ناگهان صدای چرخیدن کلید در قفل آمد و در هال باز شد. ما از هم جدا شدیم و لبخند زدیم. برای لحظه ای فکر کردیم بازی نشاط انگیز تازه ای پیدا کرده ایم. پسر صاحب خانه بود. پسری جوان و قوی هیکل. زیرچشمی نگاهی به ما کرد و رفت و بعد هم صدای برخورد کفش ها با پله ی آهنی آمد. زنم خندید و به طرف آشپزخانه رفت. قوسی به انحنای کمرش داد و بشکن زد: بمونه برای بعد...پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه