دربارهی کتاب به عقب نگریستن اورفئوسانتشارات افراز منتشر کرد:
در افسانههای یونانی، در کنار سیزیف، پرومته و نارسیس، افسانهی اورئوس برای من زیباتر از دیگر افسانههاست. در طول تاریهخ، اورفئوس قرابت نزدیکی با ماهیت شاعران و موسیقیدانان داشته است. هرگز نبوده که انسان شاعر یا نوازندهای واقعی باشد و اورفئوس را نشناسد. اورفئوس، به نوعی، جد تمامی ماست. سمبل آن تصویر ایدئال و ابدی است که دربارهی هنرمند بزرگ داریم. او هر سه اصل رمانیتیکی، خیالبرانگیز و جاودان هنرمندان را در خود جمع کرده است: «نبوغ، عشق و شهادت»...
در میان قهرمانان یونان باستان، او بیش از همهی آنها روح هنرمند مدرن را در خود دارد. او معتقد بود با نیروی هنر میتواند با مرگ مقابله کند. اینکه او به این میاندیشد که به سرزمین مردگان در زیرزمین بورد. به جهنم «هادس» ، و از آنجا اورودیکه را برگرداند، دو چیز مهم در روح شاعران هر دوره و زمانهای را برجسته میسازد که عبارتاند از «تسلیم نشدن به واقعیت» و «نبرد با مرگ، به وسیلهی هنر»...
(اما) چرا اورفئوس به عقب نگاه میکند؟ اورفئوس را چهشده و چه دلیلی او را تحریک میکند تا به عقب نگاه کند؟ چرا اینهمه آزار و خستگی را تحمل میکند تا معشوقهی خود را نجات دهد، اما هنگامی که تنها یک گام مانده تا به این آرزوی خود دست یابد، به عقب برمیگردد و همهی تلاش خود را بر باد میدهد؟ چگونه چنین نابغه و عاشقی این چنین ساده و خام رفتار میکند؟ چه محرک پنهانی در پشت این به عقب نگریستن اورفئوس، که بیشک مشهورترین و تراژیکترین به عقب نگریستن تاریخ است، وجود دارد؟
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه