کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

قابی که خالی نماند (پر تهران شهر)
قابی که خالی نماند (پر تهران شهر)
ناشر: شهر
سال انتشار:1393
جلد:شومیز
صفحات:136
شابک:9786007340066
ناموجود
درباره‌ی کتاب قابی که خالی نماند (پر تهران شهر)نشر پرتهران شهر منتشر کرد: -ننه حاجیه!همه ما تو خواب غفلت بودیم که یهو موشکای عراقی و هواپیماهاشون آسمون بالا سرمون رو شکافت.تا اومدیم به خودمون بجنبیم،همه چیز به نفع عراقیا تموم شد. خونواده مو اگه کشته شدن به حرمت خاک شون بود که بعضیا می خواستن لگد مالش کنن.سنگ پرونی مو و امثال منم شده بود یه بازیس بچه گونه!یه طو بازی که فقط یه نتیجه داشت.ببام به ما می گفت:«...ای بازی که صدام و دنیا شروع کردن فقط با برد ما تموم میشه.حالا هرچی میخوان از ما بکشن...!» ننه حاجیه!مو و خونوادم که مردنا،هیچ منیتی سر مردم نداریم،روا هم نی که مورد تعریف و تمجید قرار بگیرم. ننه حاجی حیرت زده به دهان کوچک سمیره چشم دوخته بود که کلمات با بزرگی هرچه تمتم تر از آن بیرون می آمد. همچنان که او در دل تحسین می کرد،جعبه شیرینی را جلوی او گرفت وبا لبخندی معنادار به او گفت: یه شیرینی بذار دهنت و فکرکن من مادرتم.ایجوری دیگه تنها نیستی.سمیره گفت:شما عزیزم هستی.مو توای خاک غریبه نیستم که احساس تنهایی کنم،یعنی اصش هیچکی توای دنیا تنها نیس.بشیر چیزائی که از شما شنیده بود برامو تعریف کرد.ننه حاجیه!شماشنیده بود ،برامو تعریف کرد.ننه حاجیه!شما خیال داری که تنهائین.اما ایطور نیس.دلتوتن پر از حرف!حرفائی که شمان رو از تنهایی در میاره. ""
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه