کتاب|

عمومی

درباره‌ی کتاب قلب سبز شهرشهردار این بار به پروانه ای تبدیل شد که در جنگل پرواز می کرد.او به آرامی و نرمی در هوا معلق بود و تاب می خورد و این حس سبکی آنقدر برایش زیبا بود که در خواب دستانش را بر روی زمین به حالت پرواز از هم باز کرده بود و لبخند دلنشینی بر لب داشت.خانم هوله ووله با سرعت و بی سر و صدا از روی پایه ی تخت به طرف میز کار شهردار جستی زد و روی برگه های کاغذی بالا و پایین پرید.و از شهردار پرسید: (این خواب را دوست داری؟)شهردار هم آرام پاسخ داد: (البته!)(پس احتمالا دوست داری همیشه توی جنگل پرواز کنی، نه؟)شهردار با صدایی آرام پاسخ داد: (البته!)(اما تو که می خواهی جنگل را نابود کنی، چرا؟ چون نمی دانی که چطور باید شهری کوچک را به شهری بزرگ تبدیل کنی!)
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 سال پیش
5بهخوان
کتاب بسیار عالیی بود و برای کودکان مناسب است .