کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب بعضی از آدم ها حوا هستندانتشارات گل آذین منتشر کرد:دوباره می پرسم: «شما مامان مصی هستید؟» می گوید: «تو مگر مامان مصی را می شناسی؟ بارك الله به حبیب! همیشه با معرفت بود. خیلی خوشم آمد.» می گویم: «حبیب کی است؟» می گوید: «مامان مصی مادرم بود عزیزم. دو سال پیش مرد. بیچاره خیلی آرزو داشت تو را ببیند. خدا ازشون نگذرد. هنوز بوی نوزادی می دادی که تو را از بغلم کشیدند بیرون و نگذاشتند مامان مصی حتی یک بار تو را ببیند.» دوباره یاد عکس می افتم. در همان عکس خانوادگی که مامان مصی و جعفر آقا وسط نشسته اند، چهار تا مرد جوان و یک دختر بچه هم هستند که مامان گفته بود مرد بزرگتر پدرم و بقیه عموها و عمه ام هستند. می گویم: «پس شما عمه فر سیما هستید؟» می گوید: «آره عزیزم. آفرین! من فرسیما هستم. ولی عمه ات نیستم. مادرت هستم. در را باز کن بیام تو برات همه چیز را تعریف کنم.»
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه